P⁹
#رمان
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part9
جیمین: داری راجب چی صحبت میکنی؟!
ویو جیمین؛
ات توی هوا مُعَلَق شده!
داره کلمات عجیبی رو زمزمه میکنه...
جیهوپ: دوربین مخفیه؟
هی ات داری منو میترسونی.
جین: اون تسخیر شده... چشماش!
کوک: ات ات؟!
تهیونگ: اگه اون تسخیر شده باشه باید از کلمات مقدس روبگین...
ویو اعضا؛
چراغ ها دارن خاموش و روشن میشن ات همچنان توی هواس و یونگی نیستش!
نامجون: باید از هوا بیاریمش پایین کاره اته ولی صد درصد اون ات نیست.
ویواعضا؛
صدای یونگی داره از ته سالن میاد...
انگار داره از چیزی فرار میکنه!
یونگی: از ات فاصله بگیرین...(با داد زیاد)
دوباره تکرار میکنه.
ویو یونگی:
خب رسیدم تو اتاقی که اعضا هستن سریع درو قفل میکنم...
همگی دور وایسید..!
شروع میکنم ورد محافظ رو خوندن
(همه اعضا به یک سمت پرت میشن و ات میوفته پایین جیمین سریع بلند میشه و ات رو میگیره)
همه وحشت کردن از این اتفاقات...
جیهوپ: شوگ.. شوگا تو تو چطوری؟
شوگا: فکر کنم بهتره من و ات یک چیزایی رو توضیح بدیم...
جین: باور کنین اینجا تسخیر شدس...!
ویو جیمین؛
ات رو گرفته بودم بیهوش شده بود..
کوک: بنظرتون مسمومیت تهیونگ هم به این مسئله ربط داره؟
شوگا: احتمالا کار همون نیروی خبیثه..
میخواد هممون رو بکشه!
همه ی اعضا: خشکشون زده...
کوک: حالا فیلا بیاین ببینیم ات بهتره به هر حال از سقف اتاق افتاده پایین..
جیمین: داره بهوش میاد.
ویو ات؛
بلند شدم سرم خیلی درد میکرد... همه ی اعضا بالای سرم بودن.
جیمین و کوک: ات خوبی؟
ات: اره
جین: فکر کنم فشارم افتاده حالم داره بد میشه...
تهیونگ: خب حالا انقدر به خودت استرس وارد نکن.
جین: کی داره در میزنه؟
نامجون: ما همه داخلیم پس حتما... اونه! 😬
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part9
جیمین: داری راجب چی صحبت میکنی؟!
ویو جیمین؛
ات توی هوا مُعَلَق شده!
داره کلمات عجیبی رو زمزمه میکنه...
جیهوپ: دوربین مخفیه؟
هی ات داری منو میترسونی.
جین: اون تسخیر شده... چشماش!
کوک: ات ات؟!
تهیونگ: اگه اون تسخیر شده باشه باید از کلمات مقدس روبگین...
ویو اعضا؛
چراغ ها دارن خاموش و روشن میشن ات همچنان توی هواس و یونگی نیستش!
نامجون: باید از هوا بیاریمش پایین کاره اته ولی صد درصد اون ات نیست.
ویواعضا؛
صدای یونگی داره از ته سالن میاد...
انگار داره از چیزی فرار میکنه!
یونگی: از ات فاصله بگیرین...(با داد زیاد)
دوباره تکرار میکنه.
ویو یونگی:
خب رسیدم تو اتاقی که اعضا هستن سریع درو قفل میکنم...
همگی دور وایسید..!
شروع میکنم ورد محافظ رو خوندن
(همه اعضا به یک سمت پرت میشن و ات میوفته پایین جیمین سریع بلند میشه و ات رو میگیره)
همه وحشت کردن از این اتفاقات...
جیهوپ: شوگ.. شوگا تو تو چطوری؟
شوگا: فکر کنم بهتره من و ات یک چیزایی رو توضیح بدیم...
جین: باور کنین اینجا تسخیر شدس...!
ویو جیمین؛
ات رو گرفته بودم بیهوش شده بود..
کوک: بنظرتون مسمومیت تهیونگ هم به این مسئله ربط داره؟
شوگا: احتمالا کار همون نیروی خبیثه..
میخواد هممون رو بکشه!
همه ی اعضا: خشکشون زده...
کوک: حالا فیلا بیاین ببینیم ات بهتره به هر حال از سقف اتاق افتاده پایین..
جیمین: داره بهوش میاد.
ویو ات؛
بلند شدم سرم خیلی درد میکرد... همه ی اعضا بالای سرم بودن.
جیمین و کوک: ات خوبی؟
ات: اره
جین: فکر کنم فشارم افتاده حالم داره بد میشه...
تهیونگ: خب حالا انقدر به خودت استرس وارد نکن.
جین: کی داره در میزنه؟
نامجون: ما همه داخلیم پس حتما... اونه! 😬
۷.۲k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.