لونا :چون آگوست دی (یونگی) بهم گفت قراره جانگ جانگ کوک بی
لونا :چون آگوست دی (یونگی) بهم گفت قراره جانگ جانگ کوک بیاد به کره
ا/ت : همون رئیس مافیا خشنه؟
لونا : آره اون پدر و مادرش تو آمریکا مردن اون و پدر و مادرت باهم دوست های صمیمی هستن
ت/ا : چرا مامان بابام بهم هیچی نگفتن؟🤔
همون لحظه صدای در اتاقم اومد
م/ت : ا/ت امروز قراره یکی از دوستامون به اسم جانگ جانگکوک بیاد خونمون آماده شو ساعت 8 میرسه
ا/ت : باشه مامان
بای لونا
لونا: بای
رفتم یه حموم ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم گفتم یکم برم تو گوشی (ادمین: بچه حالا مقعه گوشیه🙁) یکم بعد نگاه به ساعت کردم ۷:۵۵ دقیقه بود سریع رفتم لباس پوشیدم لباسم خیلی باز بود یه آرایش سبک کردم دیدم ساعت ۸ ته رفتم پایین دیدم زنگ در خورد و...
ا/ت : همون رئیس مافیا خشنه؟
لونا : آره اون پدر و مادرش تو آمریکا مردن اون و پدر و مادرت باهم دوست های صمیمی هستن
ت/ا : چرا مامان بابام بهم هیچی نگفتن؟🤔
همون لحظه صدای در اتاقم اومد
م/ت : ا/ت امروز قراره یکی از دوستامون به اسم جانگ جانگکوک بیاد خونمون آماده شو ساعت 8 میرسه
ا/ت : باشه مامان
بای لونا
لونا: بای
رفتم یه حموم ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم گفتم یکم برم تو گوشی (ادمین: بچه حالا مقعه گوشیه🙁) یکم بعد نگاه به ساعت کردم ۷:۵۵ دقیقه بود سریع رفتم لباس پوشیدم لباسم خیلی باز بود یه آرایش سبک کردم دیدم ساعت ۸ ته رفتم پایین دیدم زنگ در خورد و...
۲۳.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.