رویایی همانند کابوس پارت 33
#nika
متین=فهمیدی؟
نیکا=نه تا وقتی ک تو نفهمی هنوز عاشقمی منم اینطوری میکنم بهت میگم متین
متین=عاشقتم؟
نیکا=اوم عاشقمی هر چقدر میخوای انکار کن
یه نیشخند زد موهامو داد پشت گوشم گفت=من هیچوقت عشقمو به تو انکار نکردم
با این حرفش مات موندم ادامه داد=من عاشقتم ارع ولی باید از این عشق بترسی فکر نکن این عشق من به تو باعث میشه دلم برات بسوزه نه برعکس کاریمیکنه من راحت بتونم انتقامو بگیرم
بعد دستمو فشار داد گفت= میدونی چی این عشقتو ترسناک کرده؟
نیکا=چی..چیی؟
متین=اتفاقات دوسال پیش
نیکا=دیگ واسم مهم نیست چونتو عاشقمی
متین= متاسفانه
نیکا=اما رویا؟
متین=دیگ فضولیش به تو نیومده
نیکا=تا کی میخوای عشقتو قایمکنی؟
متین=تا وقتی ک بهتنگاه کردم یاد بلایی که سرماوردی نیوفتدم پس این عذابا زو تحمل کن
بعد دم گوشم گفت= چه بخوای چه نخوای باید تحمل کنی چون تومال منی هر جیم ک باشی
بعد دستمو بوسید
رفت همینطوری موندم داشت از پله ها بالا میرفتک بلند گفت=اقا متین
برگشتم سوالی بهمنگاه کرد گفتم=عشق من از عشقترسناک شما قوی تره
متین=امیدوارم
بعد رفت بالا
#matin
رفتم تواتاق رویا خواب بود بهشنگاه کردم دختره بدبخت
یاد حرفنیکا افتادم عشق من از عشق ترسناکشما قوی تره
خندم گرفت لباسمو برداشتم رفتم یه دوش گرفتم از حموم اومدم موهامو خشک کردم رویا اتاق نبود لابد رفتن سر سفره لباسمو پوشیدم رفتم پایین همه دور سفره بودم
#nika
داشتم واسه اهوراخان غذا میکشیدم گه متین اومد پایین بههمه ظهر بخیر کرد نشست به من یه چشمک زد
کسرفم گرفت متین=نیکا خوبی؟
نیکا=بب.ببله
یهو رویا حالت تهوع گرفت بلند شد از سر میز
رکسانا=وا چش شد نکنه حامل....
حرفش با صدای متین ک گفت=رکسانا
قطع شد گفت=ببخشید یادم رفته بود....
متین=فهمیدی؟
نیکا=نه تا وقتی ک تو نفهمی هنوز عاشقمی منم اینطوری میکنم بهت میگم متین
متین=عاشقتم؟
نیکا=اوم عاشقمی هر چقدر میخوای انکار کن
یه نیشخند زد موهامو داد پشت گوشم گفت=من هیچوقت عشقمو به تو انکار نکردم
با این حرفش مات موندم ادامه داد=من عاشقتم ارع ولی باید از این عشق بترسی فکر نکن این عشق من به تو باعث میشه دلم برات بسوزه نه برعکس کاریمیکنه من راحت بتونم انتقامو بگیرم
بعد دستمو فشار داد گفت= میدونی چی این عشقتو ترسناک کرده؟
نیکا=چی..چیی؟
متین=اتفاقات دوسال پیش
نیکا=دیگ واسم مهم نیست چونتو عاشقمی
متین= متاسفانه
نیکا=اما رویا؟
متین=دیگ فضولیش به تو نیومده
نیکا=تا کی میخوای عشقتو قایمکنی؟
متین=تا وقتی ک بهتنگاه کردم یاد بلایی که سرماوردی نیوفتدم پس این عذابا زو تحمل کن
بعد دم گوشم گفت= چه بخوای چه نخوای باید تحمل کنی چون تومال منی هر جیم ک باشی
بعد دستمو بوسید
رفت همینطوری موندم داشت از پله ها بالا میرفتک بلند گفت=اقا متین
برگشتم سوالی بهمنگاه کرد گفتم=عشق من از عشقترسناک شما قوی تره
متین=امیدوارم
بعد رفت بالا
#matin
رفتم تواتاق رویا خواب بود بهشنگاه کردم دختره بدبخت
یاد حرفنیکا افتادم عشق من از عشق ترسناکشما قوی تره
خندم گرفت لباسمو برداشتم رفتم یه دوش گرفتم از حموم اومدم موهامو خشک کردم رویا اتاق نبود لابد رفتن سر سفره لباسمو پوشیدم رفتم پایین همه دور سفره بودم
#nika
داشتم واسه اهوراخان غذا میکشیدم گه متین اومد پایین بههمه ظهر بخیر کرد نشست به من یه چشمک زد
کسرفم گرفت متین=نیکا خوبی؟
نیکا=بب.ببله
یهو رویا حالت تهوع گرفت بلند شد از سر میز
رکسانا=وا چش شد نکنه حامل....
حرفش با صدای متین ک گفت=رکسانا
قطع شد گفت=ببخشید یادم رفته بود....
۲۱.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.