P 11
تهیونگ ویو
من الان چیکار کردم من من وای نه مننننننننننن😩😩😩😩😩😩😩😩بدبخت شدم کیم تهیونگ خودت رو بدبخت کردی خدایا آخه چرا یانقدر خنگم وای نه فردا باید بریم کلاس حالا چطوری باید باهاش روبهرو بشم خدایااااا آخه چراااااا منننننننن (یاد سکانس سریال عاشقان ماه افتادم وقتی آیو میگفت خدایااااا آخه چرااا مننننن😂😂😂😂)
تند تند میدویدم رسیدم خونه در رو زدم مامانم در رو باز کرد و گفت
م ته پسرم کجا بودی من و پدرت خیلی نگران شدیم
پ ته تهیونگ تو کجا بودی تا این ساعت
+مامان بابا من خیلی خستم میرم بخوابم خونه دوستم بود فقط اینو بدونید زود رفتم اتاقم در رو بستم و سرم و کوبیدم به بالش تو چیکار کردی تهیونگ آخه چرا اینهمه احمقی فردا چطور باید تو روی ا.ت نگاه کنم ولی جدا از همه چیز چقدر از نزدیک خوشگل تر بود دلم میخواست لباش رو ببوسم بهقدری که خودم نفس کم بیارم هییی خدا من چی میگم واییی خدا آخه چرا من باید عاشق یه مدل بشم در واقع یه آیدل اون قراره یه سلبریتی بشه من چی من میخوام چیکار بکنم چرا نمیتونم یه تصمیم بگیرم
صبح زود ا.ت ویو
صبح از خواب بلند شدم یه دست لباس پوشیدم و اومدم بیرون باید با تهیونگ حرف میزدم کلی سوال توی ذهنم بود
سوار ماشین شدم که لیا بهم زنگ زد لیا دوستم توی سئول بود ولی رفته وبد آمریکا مکالمه ا.ت و لیا
_الو سلام لیا خوبی
لیا سلام ا.ت من خوبم تو خوبی خیلی وقته خبری ازت نیست
_آره خوب اومدم کره خودت میدونی دیگه مشغول درس هام شدم
لیا درک میکنم ا.ت راستش من امروز میام کره سئول تو میتونی برام یه هتل رزو کنی خونه خودمون کلیدش دست بابامه و من نمیخوام اونجا بمونم
_چرا نمیخوای ولش کن اومدی حرف میزنیم ولی هتل نمیشه بیا خونه خودم آدرس رو بهت میدم
لیا اوکی ولی میتونی امروز بیای دنبالم
_امروز برمیگردی
لیا آره
_اوکی ساعت چند
لیا ساعت 9 شب
_باشه من میام دنبالت کاری نداری
لیا نه فعلا
_بای چرا نمیخواد بره خونه خودشون اتفاقی افتاده یعنی باید حتما باهاش حرف بزنم دیدم دوباره گوشیم زنگ خورد مامانم بود
_الو سلام مامان
سلام دخترم چطوری حالت خوبه
_آره من خوبم توهم خوبی بابا چطوره
ما خوبیم دخترم تو الان کجایی
_توی راه مدرسم
آها باشه دخترم میدونی دیروز یکی از فامیل هامون تصادف کرد میخوام بری بیمارستان یپشش آدرس رو برات میفرستم حتما برو زن تنهایی هست دوست مامان بزرگت بود
_دوست مامان بزرگ بود باشه حتما میرم
آفرین دخترم کاری نداری
_ نه مامان فعلا
ایییی حالا باید برم بیمارستان هم اشکال نداره مامان بزرگ رو نمیخوام ناراحت کنم بلاخره دوستش بود دوباره گوشیم زنگ خورد خدایا این کیه 😩😩😩😩😩😩😩😩
وای کمپانی بیگ هیت هست زود گوشی رو باز کردم
_الو سلام
! سلام خانم مین چطورین
_سلام من خوبم شما چطورید
! ممنون خانم مین امروز باید بیاید اینجا کمپانی میخواد باهاتون حرف بزنه
_امروز
! بله مشکلیه
_نه نه حتما میام فقط ساعت چند
! ساعت 2 ظهر بیاید
_بله حتما میام
! روز خوش
_وای خدا الان دیگه غش میکنم آخه چراااا مننننن😩😩😩
اوف چیزی نیست ا.ت تو از پسش برمیای
راننده خانم رسیدیم
من الان چیکار کردم من من وای نه مننننننننننن😩😩😩😩😩😩😩😩بدبخت شدم کیم تهیونگ خودت رو بدبخت کردی خدایا آخه چرا یانقدر خنگم وای نه فردا باید بریم کلاس حالا چطوری باید باهاش روبهرو بشم خدایااااا آخه چراااااا منننننننن (یاد سکانس سریال عاشقان ماه افتادم وقتی آیو میگفت خدایااااا آخه چرااا مننننن😂😂😂😂)
تند تند میدویدم رسیدم خونه در رو زدم مامانم در رو باز کرد و گفت
م ته پسرم کجا بودی من و پدرت خیلی نگران شدیم
پ ته تهیونگ تو کجا بودی تا این ساعت
+مامان بابا من خیلی خستم میرم بخوابم خونه دوستم بود فقط اینو بدونید زود رفتم اتاقم در رو بستم و سرم و کوبیدم به بالش تو چیکار کردی تهیونگ آخه چرا اینهمه احمقی فردا چطور باید تو روی ا.ت نگاه کنم ولی جدا از همه چیز چقدر از نزدیک خوشگل تر بود دلم میخواست لباش رو ببوسم بهقدری که خودم نفس کم بیارم هییی خدا من چی میگم واییی خدا آخه چرا من باید عاشق یه مدل بشم در واقع یه آیدل اون قراره یه سلبریتی بشه من چی من میخوام چیکار بکنم چرا نمیتونم یه تصمیم بگیرم
صبح زود ا.ت ویو
صبح از خواب بلند شدم یه دست لباس پوشیدم و اومدم بیرون باید با تهیونگ حرف میزدم کلی سوال توی ذهنم بود
سوار ماشین شدم که لیا بهم زنگ زد لیا دوستم توی سئول بود ولی رفته وبد آمریکا مکالمه ا.ت و لیا
_الو سلام لیا خوبی
لیا سلام ا.ت من خوبم تو خوبی خیلی وقته خبری ازت نیست
_آره خوب اومدم کره خودت میدونی دیگه مشغول درس هام شدم
لیا درک میکنم ا.ت راستش من امروز میام کره سئول تو میتونی برام یه هتل رزو کنی خونه خودمون کلیدش دست بابامه و من نمیخوام اونجا بمونم
_چرا نمیخوای ولش کن اومدی حرف میزنیم ولی هتل نمیشه بیا خونه خودم آدرس رو بهت میدم
لیا اوکی ولی میتونی امروز بیای دنبالم
_امروز برمیگردی
لیا آره
_اوکی ساعت چند
لیا ساعت 9 شب
_باشه من میام دنبالت کاری نداری
لیا نه فعلا
_بای چرا نمیخواد بره خونه خودشون اتفاقی افتاده یعنی باید حتما باهاش حرف بزنم دیدم دوباره گوشیم زنگ خورد مامانم بود
_الو سلام مامان
سلام دخترم چطوری حالت خوبه
_آره من خوبم توهم خوبی بابا چطوره
ما خوبیم دخترم تو الان کجایی
_توی راه مدرسم
آها باشه دخترم میدونی دیروز یکی از فامیل هامون تصادف کرد میخوام بری بیمارستان یپشش آدرس رو برات میفرستم حتما برو زن تنهایی هست دوست مامان بزرگت بود
_دوست مامان بزرگ بود باشه حتما میرم
آفرین دخترم کاری نداری
_ نه مامان فعلا
ایییی حالا باید برم بیمارستان هم اشکال نداره مامان بزرگ رو نمیخوام ناراحت کنم بلاخره دوستش بود دوباره گوشیم زنگ خورد خدایا این کیه 😩😩😩😩😩😩😩😩
وای کمپانی بیگ هیت هست زود گوشی رو باز کردم
_الو سلام
! سلام خانم مین چطورین
_سلام من خوبم شما چطورید
! ممنون خانم مین امروز باید بیاید اینجا کمپانی میخواد باهاتون حرف بزنه
_امروز
! بله مشکلیه
_نه نه حتما میام فقط ساعت چند
! ساعت 2 ظهر بیاید
_بله حتما میام
! روز خوش
_وای خدا الان دیگه غش میکنم آخه چراااا مننننن😩😩😩
اوف چیزی نیست ا.ت تو از پسش برمیای
راننده خانم رسیدیم
۴۶.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.