پارت ۴ قسمت دوم(آخر)
ا.ت ویو
_______________
تو اتاق تنها نشسته بودم و خیلی حصلم سر رفته بود پس بلند شدم تا توی اتاق گشتی بزنم.همه چیز سر جای قبلی بود همه چیز تمام وسایلام همشون همون جای قبلی بودن.سمت کمدم رفتم درش رو باز کردم.همه لباسام هنوزم همونجا بودن به ترکیبی که خودم چیده بودمشون.سمت میز تحریر رفتم.دستی روی میز کشیدم.حتی زره ای گرد و خاک نداشت.سرم رو که بالا گرفتم عکس خودم و جونگ کوک رو دیدم
یاد خاطراتمون افتادم
_________
فلش بک
_________
از مدرسه تعطیل شدم و سمت خونمون رفتم من یه مدت قرار با دوستم زندگی کنم همین که اومدم زنگ در رو بزنم صدای پیس کسی رو از پشت بوته ها شنیدم تا نگاهم رو به بوته ها دادم جونگ کوک رو دیدم که سعی داشت منو از وجودش با خبر کنه.بجای اینکه زنگ بزنم و برم تو خونه سمت جونگ کوک رفتم ببینم این موقع اینجا چی میخواد
+اینجا چیکار میکنی جونگ کوک
_اومدم دختر مردم رو دید بزنم...باهاش مشکلی داری؟!
+اونوقت میتونم اسم دختر مردم رو بپرسم؟
_نوچ اصلا اون رو دو دستی بهت نمیدم
+اووو....پس میتونم اول اسمش رو بدونم...
_اوهوم
+خب پس اول اسمش چیه
_ل....اول اسمش ل هست
یکم ناراحت شدم احساس میکردم منظورش من نیستم
+منظورت کیه...هوم...من نیستم نه؟؟؟
_دارم باهات شوخی میکنم...
و بعد زد زیر خنده
اون روز رفتم خونه و بعد از عوض کردن لباسام رفتم و یکم با جونگ کوک گشتم.....باهم رفتیم شهر بازی....و اونجا کلی عکس گرفتیم...توی یکی از عکسا یه دختر بود....اون تختر همکلاسیم بود....تقریبا باهم دوست بودیم...اما نه خیلی زیاد اون رو اونجا دیدم و من و جونگ کوک باهاش عکس گرفتیم.....اون روز متوجه شدم اون رو جونگ کوک کراش زده....ولی خب به من چیزی نگفت
_______
فلش بک
زمان حال
_______
آره همون عکس بود با این تفاوت که قبلا اون دختر توی عکسمون نبود و الان هست
تنها چیزی تغییر کرده اینه
و توی عکس روی صورت من هم یکم خش افتاده..... اگنار که کسی با تیغ این کار رو کرده باشه...
بعد از چند مین یه نفر در اتاق رو باز کرد....سریع از جام بلند شدم....یک خدمتکار بود...اومد بهم یه لباس داد و گفت بپوشمش و برم برای ناهار
همراه اون خدمتکار وارد سالن غذا خوری شدم
جونگ کوک روی یه صندلی نشسته بود و یه دخترم کنارش بود....اما من اون دختر رو نمیدیدم چون پشتش به من بود
لایک:۴۰
کامنت:۵۰
_______________
تو اتاق تنها نشسته بودم و خیلی حصلم سر رفته بود پس بلند شدم تا توی اتاق گشتی بزنم.همه چیز سر جای قبلی بود همه چیز تمام وسایلام همشون همون جای قبلی بودن.سمت کمدم رفتم درش رو باز کردم.همه لباسام هنوزم همونجا بودن به ترکیبی که خودم چیده بودمشون.سمت میز تحریر رفتم.دستی روی میز کشیدم.حتی زره ای گرد و خاک نداشت.سرم رو که بالا گرفتم عکس خودم و جونگ کوک رو دیدم
یاد خاطراتمون افتادم
_________
فلش بک
_________
از مدرسه تعطیل شدم و سمت خونمون رفتم من یه مدت قرار با دوستم زندگی کنم همین که اومدم زنگ در رو بزنم صدای پیس کسی رو از پشت بوته ها شنیدم تا نگاهم رو به بوته ها دادم جونگ کوک رو دیدم که سعی داشت منو از وجودش با خبر کنه.بجای اینکه زنگ بزنم و برم تو خونه سمت جونگ کوک رفتم ببینم این موقع اینجا چی میخواد
+اینجا چیکار میکنی جونگ کوک
_اومدم دختر مردم رو دید بزنم...باهاش مشکلی داری؟!
+اونوقت میتونم اسم دختر مردم رو بپرسم؟
_نوچ اصلا اون رو دو دستی بهت نمیدم
+اووو....پس میتونم اول اسمش رو بدونم...
_اوهوم
+خب پس اول اسمش چیه
_ل....اول اسمش ل هست
یکم ناراحت شدم احساس میکردم منظورش من نیستم
+منظورت کیه...هوم...من نیستم نه؟؟؟
_دارم باهات شوخی میکنم...
و بعد زد زیر خنده
اون روز رفتم خونه و بعد از عوض کردن لباسام رفتم و یکم با جونگ کوک گشتم.....باهم رفتیم شهر بازی....و اونجا کلی عکس گرفتیم...توی یکی از عکسا یه دختر بود....اون تختر همکلاسیم بود....تقریبا باهم دوست بودیم...اما نه خیلی زیاد اون رو اونجا دیدم و من و جونگ کوک باهاش عکس گرفتیم.....اون روز متوجه شدم اون رو جونگ کوک کراش زده....ولی خب به من چیزی نگفت
_______
فلش بک
زمان حال
_______
آره همون عکس بود با این تفاوت که قبلا اون دختر توی عکسمون نبود و الان هست
تنها چیزی تغییر کرده اینه
و توی عکس روی صورت من هم یکم خش افتاده..... اگنار که کسی با تیغ این کار رو کرده باشه...
بعد از چند مین یه نفر در اتاق رو باز کرد....سریع از جام بلند شدم....یک خدمتکار بود...اومد بهم یه لباس داد و گفت بپوشمش و برم برای ناهار
همراه اون خدمتکار وارد سالن غذا خوری شدم
جونگ کوک روی یه صندلی نشسته بود و یه دخترم کنارش بود....اما من اون دختر رو نمیدیدم چون پشتش به من بود
لایک:۴۰
کامنت:۵۰
۴۳.۲k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.