Part2
از من اسمم رو پرسیدن و من هم گفتم امیلی مرلین.بازم شوکه شدن.اما پسرش که تقریبا همسن من بود انگار خوشش نیومد.ازم پرسیدن مامان و بابات کین و نژادت چیه . گفتم دورگه ام.مامانم ساحره بود و اسمش بلینا مرلینه.بابام بارتی مرلین بود و مشنگ بود.تقریبا 3 چهار سال پیش مرد.چیز زیادی ازش یادم نمیاد.گفتن مامانتو میشناسیم.گفتم از کجا؟ گفت تو وزات سحر و جادو کار میکنه.اونم مثل من کاراگاهه.خوشحال بودم
از رزی پرسیدم تو از چی اینجا بیشتر خوشت میاد . گفت گوش گسترش پذیر و تافی زبون دراز کن.اونا رو خریدم و پیش مامانم برگشتم.گفتم هری پاتر بهت سلام رسوند.گفت اونو ار کجا دیدی و منم همه چی رو بهش گفتم .
ردا و چوب دستیم رو گرفتیم و به خونه برگشتیم.خیلی خسته بودم.تازه با اینکه سال اولی ها اجازه داستن جارو پرمده رو ندارن مامانم برامم یه نیمبوس 2020 گرفت.که جدید ترین مدلش بود.
فردا سوار قطار سریع السیر شدم و باز هم پیش رزی نشستم. بهش تافی رو نشون دادم و پیشنهاد داد روی برات پسر کراب امتحان کنیم و کردیم😂4به هاگوارتز رسیدیم.محشر بود
کلاه گروه بندی البوس سوروس پاتر پسر هری پاتر رو انداخت تو اسلیترین.دیدم که اون با پسر مالفوی ها داره گپ میزنه و صدای غش غش خندش تا اینجا میاد.خیلی خوشگل بود.یه حسی بهم میگفت اون با بلینا سوفی جون جونی شده و این حرصم رو در می اورد.
واسه رزی ماجرا رو تعریف کردم و اون خندید و گفت عاشق شدی😑 گفتم دهنت رو ببند بچه😤 داشتم دیوونه میشدم. دختره از کنارش جم نمیخورد. 😑😑😑😑😑😑😑
امروز صبح از همه زودتر پاشدم.رزی رو بیدار کردم.و رفتیم.صبحونه رو خوردیم.به سمت میز اسلیترین نگاه کردم.بازم اون دختره رو اعصاب کنار البوس سوروس بود.یه ریز داشت ورور میکرد.انگار اونم با میل گوش میداد.بغضم گرفت.جق با رزی بود.
اره!!!! من عاشق شدم.بغضم گرفت و با گریه میز رو ترک کردم.رزی شاخ در اورد😕.رفتم تو خوابگاه.پتو رو تا سرم کشیدم و گریه کردم.اونم چه گریه ای.داشتم دیووونه میشدم😭😭😭😭😭😭😪😭
رزی اومد پیشم و کنارم نشست.ازم پرسید اتفاقی افتاده؟ روم نشد بگم.ازم دلخور شد.بهم گفت من همه راز هام رو بهت گفتم.تو چرا نمیگی؟ فکر میکردم دوستمی خانم مرلین.گفتم از کی تا حالا من خانوم شدم؟دقیقا عین یه ویزلی هستی
ازم پرسید میگی یا نه.منم همه چی رو براش شرح دادم.گفت انقد بدبین نباش.زیادی حساس شدی.اما میدونم حرفاش فقط واسه دلداری دادن به من بود
کلاس اول رو غیبت کردم که معجون سازی بود.کلاس بعد وقتی دیدم با اسلیترین هم داریم.رفتم.دفاع در برابر جادوی سیاه.معلم چند تا چیز گفت و بعد خواست دوئل کنیم.با ورد های ساده.من. رو با البوس سوروس انداخت😍.بگی نگی حس کردم اونم خوشحال شد.
End
خوشتون اومد !!:)
٥ تا لایک بخوره پارت بعدی
از رزی پرسیدم تو از چی اینجا بیشتر خوشت میاد . گفت گوش گسترش پذیر و تافی زبون دراز کن.اونا رو خریدم و پیش مامانم برگشتم.گفتم هری پاتر بهت سلام رسوند.گفت اونو ار کجا دیدی و منم همه چی رو بهش گفتم .
ردا و چوب دستیم رو گرفتیم و به خونه برگشتیم.خیلی خسته بودم.تازه با اینکه سال اولی ها اجازه داستن جارو پرمده رو ندارن مامانم برامم یه نیمبوس 2020 گرفت.که جدید ترین مدلش بود.
فردا سوار قطار سریع السیر شدم و باز هم پیش رزی نشستم. بهش تافی رو نشون دادم و پیشنهاد داد روی برات پسر کراب امتحان کنیم و کردیم😂4به هاگوارتز رسیدیم.محشر بود
کلاه گروه بندی البوس سوروس پاتر پسر هری پاتر رو انداخت تو اسلیترین.دیدم که اون با پسر مالفوی ها داره گپ میزنه و صدای غش غش خندش تا اینجا میاد.خیلی خوشگل بود.یه حسی بهم میگفت اون با بلینا سوفی جون جونی شده و این حرصم رو در می اورد.
واسه رزی ماجرا رو تعریف کردم و اون خندید و گفت عاشق شدی😑 گفتم دهنت رو ببند بچه😤 داشتم دیوونه میشدم. دختره از کنارش جم نمیخورد. 😑😑😑😑😑😑😑
امروز صبح از همه زودتر پاشدم.رزی رو بیدار کردم.و رفتیم.صبحونه رو خوردیم.به سمت میز اسلیترین نگاه کردم.بازم اون دختره رو اعصاب کنار البوس سوروس بود.یه ریز داشت ورور میکرد.انگار اونم با میل گوش میداد.بغضم گرفت.جق با رزی بود.
اره!!!! من عاشق شدم.بغضم گرفت و با گریه میز رو ترک کردم.رزی شاخ در اورد😕.رفتم تو خوابگاه.پتو رو تا سرم کشیدم و گریه کردم.اونم چه گریه ای.داشتم دیووونه میشدم😭😭😭😭😭😭😪😭
رزی اومد پیشم و کنارم نشست.ازم پرسید اتفاقی افتاده؟ روم نشد بگم.ازم دلخور شد.بهم گفت من همه راز هام رو بهت گفتم.تو چرا نمیگی؟ فکر میکردم دوستمی خانم مرلین.گفتم از کی تا حالا من خانوم شدم؟دقیقا عین یه ویزلی هستی
ازم پرسید میگی یا نه.منم همه چی رو براش شرح دادم.گفت انقد بدبین نباش.زیادی حساس شدی.اما میدونم حرفاش فقط واسه دلداری دادن به من بود
کلاس اول رو غیبت کردم که معجون سازی بود.کلاس بعد وقتی دیدم با اسلیترین هم داریم.رفتم.دفاع در برابر جادوی سیاه.معلم چند تا چیز گفت و بعد خواست دوئل کنیم.با ورد های ساده.من. رو با البوس سوروس انداخت😍.بگی نگی حس کردم اونم خوشحال شد.
End
خوشتون اومد !!:)
٥ تا لایک بخوره پارت بعدی
۵.۵k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.