پارت³
ساعت 4 صبحه و از خواب بیدار شدم و رفتم پایین
جی هوون چرا بیداری برو بخواب *زمزمه کردم*
به برادر کوچکم نگاه می کنم که به شدت به تلویزیون خیره شده است، اون دشمن هاش را می کشه و انگشتاش رو به شدت روی کنترلش فشار میده
خنده ای میزنم و بعد روی کاناپه میشینم و پتویی روی خودم میندازم و کنترل دیگه رو برمیدارم و منم باهاش بازی میکنم...
چرا تا الان بیداری؟!
او نتونستم بخوابم جیئون نونا
اوه
درجریان هستی که باید منو ببری مدرسه دیگه اره؟!
چی چرا؟
چون از فردا منو باید هر سه شنبه ببری مدرسه
اصن مدرسه ت کجاس؟!
پایین خیابون
خو نمیدونم ولی به هرحال کلاس چندمی؟!
چهارم
اوه باشه
از روی مبل بلند میشم و حالا خیلی خسته م
به سمت اتاقم میرم و میرم توی حمام و به صورتم نگاه میکنم
اوه عالی دوباره چشام پف کرده
روتین پوستی رو انجام میدم و بعد یونیفرم و هودی رو با چندتا اکسسوری میندازم و میرم پایین و خواهر بزرگمو میبینم ک داره کفش میپوشه
جیئون میخوای غذا بخوری ؟!
نه حوصله ندارم مامان بابا رفتن؟!
ارع منم دارم میرم،برو جی هوون رو بیدار کن،باید ساعت 6 مدرسه باشه
باشه خدافظ
به سمت کاناپه میرم ولی جی هوون نبود...احتمالا داره آماده میشه
هی نونا بیا بریم-جورابات کجاس؟!*به پاهام اشاره میکنه*
شتتت
با عجله به طبقه بالا میرم و یه جفت جوراب مشکی و میپوشم و کوله پشتی و گوشی و نیننتدو(فک کنم بدونید چیه) برمیدارم
با جی هوون خداحافظ میکنم و همونطور ک از روی لوکیشن به گوشیم نگا میکنم به سمت مدرسه میرم و وقتی به مدرسه میرسم
پس اینجا سه بوم است
به ساختمانی ک پر از اشیا و وسایل بود نگاه کردم و آروم به سمت ورودی میرم و همه به من نگا میکنن و زمزمه میکنن
فاک!میخوام برم از اینجا
جلو تر میرم و تابلویی میبینم ک نوشته دفتر و وارد میشه
خب بچه ها چیزی میخوام بگم خوب گوش کنین
تعداد زیادی دانش آموز میبینم ک با دقت گوش میکنم
همانطور ک شما حدس میزنید دانش آموز جدید داریم!
معلم در رو باز میکنه و من بی صدا وارد میشوم
امم سلام من لی جیئون هستم
یکی از بچه ها: میتونی بشینی پیش من
معلم: هان سوجون بیدار شو
پسری رو میبینم که نیمه خوابه و آروم از جاش بلند میشه.پیش خودم میخندم ولی لبخندی نمیزدم و کل کلاس به قیافه ش میخندن
جیئون میتونی کنار هان سوجون اونجا بشینی
سری تکون میدم و میرم میشینم و وسایلمو میذارم روی میز
*پرش وقت ناهار*
بی سروصدا روی صندلی نشسته بودم و آهنگ گوش میکردم
هی تو
برمیگردم و همون پسره هان سوجون رو میبینم
من؟!
کسی دیگه ای گفتم؟!
*مسخر کرد*
چی میخوای؟!
اینو انجام بده
*چندتا کاغذ میریزه زمین و بعد میره و منم به بهم ریختگی ک درست کرده بود نگاه کردم تا موقعی که یه دختری اومد و گفت*
دختره:هی هان سوجون!
به خودم اومدم و منم کاغذ هارو جمع کردم.
دختره:ببخشید اون خیلی عجیبه
مشکلی نی...منم اینارو میریزم رو میزش*پوزخندی زدم*
دختره: امم...من این جوکیونگ عم...بیا بیشتر حرف بزنیم و آشنا شیم
*سری تکون دادم و بعدش کاغذها رو ریختم*
فک کرده کیه که این کاغذای لعنتی رو میریزه زمین؟!
بعد دور شدم و با ایم جوکیونگ راه رفتم
ج:بیا میتونم اطراف مدرسه رو بهت نشون بدم
اوکیع مرسی
جی هوون چرا بیداری برو بخواب *زمزمه کردم*
به برادر کوچکم نگاه می کنم که به شدت به تلویزیون خیره شده است، اون دشمن هاش را می کشه و انگشتاش رو به شدت روی کنترلش فشار میده
خنده ای میزنم و بعد روی کاناپه میشینم و پتویی روی خودم میندازم و کنترل دیگه رو برمیدارم و منم باهاش بازی میکنم...
چرا تا الان بیداری؟!
او نتونستم بخوابم جیئون نونا
اوه
درجریان هستی که باید منو ببری مدرسه دیگه اره؟!
چی چرا؟
چون از فردا منو باید هر سه شنبه ببری مدرسه
اصن مدرسه ت کجاس؟!
پایین خیابون
خو نمیدونم ولی به هرحال کلاس چندمی؟!
چهارم
اوه باشه
از روی مبل بلند میشم و حالا خیلی خسته م
به سمت اتاقم میرم و میرم توی حمام و به صورتم نگاه میکنم
اوه عالی دوباره چشام پف کرده
روتین پوستی رو انجام میدم و بعد یونیفرم و هودی رو با چندتا اکسسوری میندازم و میرم پایین و خواهر بزرگمو میبینم ک داره کفش میپوشه
جیئون میخوای غذا بخوری ؟!
نه حوصله ندارم مامان بابا رفتن؟!
ارع منم دارم میرم،برو جی هوون رو بیدار کن،باید ساعت 6 مدرسه باشه
باشه خدافظ
به سمت کاناپه میرم ولی جی هوون نبود...احتمالا داره آماده میشه
هی نونا بیا بریم-جورابات کجاس؟!*به پاهام اشاره میکنه*
شتتت
با عجله به طبقه بالا میرم و یه جفت جوراب مشکی و میپوشم و کوله پشتی و گوشی و نیننتدو(فک کنم بدونید چیه) برمیدارم
با جی هوون خداحافظ میکنم و همونطور ک از روی لوکیشن به گوشیم نگا میکنم به سمت مدرسه میرم و وقتی به مدرسه میرسم
پس اینجا سه بوم است
به ساختمانی ک پر از اشیا و وسایل بود نگاه کردم و آروم به سمت ورودی میرم و همه به من نگا میکنن و زمزمه میکنن
فاک!میخوام برم از اینجا
جلو تر میرم و تابلویی میبینم ک نوشته دفتر و وارد میشه
خب بچه ها چیزی میخوام بگم خوب گوش کنین
تعداد زیادی دانش آموز میبینم ک با دقت گوش میکنم
همانطور ک شما حدس میزنید دانش آموز جدید داریم!
معلم در رو باز میکنه و من بی صدا وارد میشوم
امم سلام من لی جیئون هستم
یکی از بچه ها: میتونی بشینی پیش من
معلم: هان سوجون بیدار شو
پسری رو میبینم که نیمه خوابه و آروم از جاش بلند میشه.پیش خودم میخندم ولی لبخندی نمیزدم و کل کلاس به قیافه ش میخندن
جیئون میتونی کنار هان سوجون اونجا بشینی
سری تکون میدم و میرم میشینم و وسایلمو میذارم روی میز
*پرش وقت ناهار*
بی سروصدا روی صندلی نشسته بودم و آهنگ گوش میکردم
هی تو
برمیگردم و همون پسره هان سوجون رو میبینم
من؟!
کسی دیگه ای گفتم؟!
*مسخر کرد*
چی میخوای؟!
اینو انجام بده
*چندتا کاغذ میریزه زمین و بعد میره و منم به بهم ریختگی ک درست کرده بود نگاه کردم تا موقعی که یه دختری اومد و گفت*
دختره:هی هان سوجون!
به خودم اومدم و منم کاغذ هارو جمع کردم.
دختره:ببخشید اون خیلی عجیبه
مشکلی نی...منم اینارو میریزم رو میزش*پوزخندی زدم*
دختره: امم...من این جوکیونگ عم...بیا بیشتر حرف بزنیم و آشنا شیم
*سری تکون دادم و بعدش کاغذها رو ریختم*
فک کرده کیه که این کاغذای لعنتی رو میریزه زمین؟!
بعد دور شدم و با ایم جوکیونگ راه رفتم
ج:بیا میتونم اطراف مدرسه رو بهت نشون بدم
اوکیع مرسی
۸.۶k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.