فقط یکبار دیگر p6
صداش زدم تا بیاد داخل
من : به نظرم خوبه
کیونگ سان: اره..فقط چند تا نکته
من: چی
از توی کشو یه کمربند بیرون آورد و دور کمرم بست
عطر مردونشو بهم زد یکی از ساعت هاشو دستم کرد رفت عقب و دقیق تر نگاهم کرد
من: دیگه چی کم دارم
کیونگ سان: چیزی کم نداری به نظرم چند تا چیز اضافه هم داری
من :ینی چی
کیونگ سان : فعلا همه چیز خوبه به غیر از چند تا چیز...یکی لاکت
تازه یادم افتاد لازم رو پاک نکردم
از تو وسایلم لاک پاک کن رو برداشتم و مشغول پاک کردنشون شدم
کارم ک تموم شد ادامه داد: مژه های بلندت
من: خب اینو ک مردا هم دارن
کیونگ سان: ولی نه به این بلندی و پر پشتی
رفتم جلوی آینه قیچی رو برداشتم، یکم بغض داشتم ...برام سخت بود ولی یه مقدار مژه هام رو کوتاه کردم
کیونگ سان: بهتر شد...فقط پوست سفید و دستای ظریفت میمونه
کفری شدم: چیه نکنه میخوای اونا هم قطع کنم
دستاشو به حالت تسلیم بالا آورد: باشه باشه غلط کردم
سرمو انداختم پایین تا چشای اشکیم رو نبینه ..هیچ وقت فک نمیکردم مجبور شم دختر بودنم رو انکار کنم ولی بخاطر تنها برادرم مجبور بودم
رفتم بیرون و آبی به صورتم زدم تو این فاصله هم کیونگ سان آماده شد
سوار ماشینش شدیم توی راه گفت: اگه بخوان تو برای همیشه جای من بزارن چی
من: کاری نداره اونجوری خودم استعفا میدم و میگم که تو رو برگردونن
کیونگ سان: آره اینم میشه
بعد چند دیقه رسیدیم به یه کمپانی بزرگ و شیک
دستمو گرفت : از من جدا نشو ..برای جواب سوالایی که میپرسن فقط تا جایی که با هم هماهنگ کردیم جواب بده اگه چیزی رو نمیدونستی خودم جواب میدم
من: باشه
کارت ورود رو زد رفتیم داخل بعد از یه مسیر و گذشتن از چند تا سالن و بخش و اتاق رسیدیم به اتاقی ک بالا سرش نوشته بود "حراست"
داخل شدیم و سلام کردیم...
کیونگ سان رو ب مردی ک پشت میز نشسته بود گفت: با اجازتون میخواستم برای کار های عروسیم چند ماه مرخصی بگیرم و ممنون میشم اگه لطف کنید و اجازه بدین تو این مدت برادرم بجای من بیاد
مرد انگشتاشو تو هم قفل کرد و روی میز قرار داد: مشکلی نیس فقط همون طور که میدونی باید شرایطش رو داشته باشه
نگاهشو داد بهم و ادامه داد: خب خودتو معرفی کن
صدامو همونجور ک قبلا تمرین کرده بودم درآوردم
درسته کاملا مردونه نبود ولی چنان ضایع هم نبود: من لی کانگ سو هستم و ۲۴ سالمه...۶ سال کاراته کار میکردم ،توی ۳ مسابقه هم مقام آوردم
من : به نظرم خوبه
کیونگ سان: اره..فقط چند تا نکته
من: چی
از توی کشو یه کمربند بیرون آورد و دور کمرم بست
عطر مردونشو بهم زد یکی از ساعت هاشو دستم کرد رفت عقب و دقیق تر نگاهم کرد
من: دیگه چی کم دارم
کیونگ سان: چیزی کم نداری به نظرم چند تا چیز اضافه هم داری
من :ینی چی
کیونگ سان : فعلا همه چیز خوبه به غیر از چند تا چیز...یکی لاکت
تازه یادم افتاد لازم رو پاک نکردم
از تو وسایلم لاک پاک کن رو برداشتم و مشغول پاک کردنشون شدم
کارم ک تموم شد ادامه داد: مژه های بلندت
من: خب اینو ک مردا هم دارن
کیونگ سان: ولی نه به این بلندی و پر پشتی
رفتم جلوی آینه قیچی رو برداشتم، یکم بغض داشتم ...برام سخت بود ولی یه مقدار مژه هام رو کوتاه کردم
کیونگ سان: بهتر شد...فقط پوست سفید و دستای ظریفت میمونه
کفری شدم: چیه نکنه میخوای اونا هم قطع کنم
دستاشو به حالت تسلیم بالا آورد: باشه باشه غلط کردم
سرمو انداختم پایین تا چشای اشکیم رو نبینه ..هیچ وقت فک نمیکردم مجبور شم دختر بودنم رو انکار کنم ولی بخاطر تنها برادرم مجبور بودم
رفتم بیرون و آبی به صورتم زدم تو این فاصله هم کیونگ سان آماده شد
سوار ماشینش شدیم توی راه گفت: اگه بخوان تو برای همیشه جای من بزارن چی
من: کاری نداره اونجوری خودم استعفا میدم و میگم که تو رو برگردونن
کیونگ سان: آره اینم میشه
بعد چند دیقه رسیدیم به یه کمپانی بزرگ و شیک
دستمو گرفت : از من جدا نشو ..برای جواب سوالایی که میپرسن فقط تا جایی که با هم هماهنگ کردیم جواب بده اگه چیزی رو نمیدونستی خودم جواب میدم
من: باشه
کارت ورود رو زد رفتیم داخل بعد از یه مسیر و گذشتن از چند تا سالن و بخش و اتاق رسیدیم به اتاقی ک بالا سرش نوشته بود "حراست"
داخل شدیم و سلام کردیم...
کیونگ سان رو ب مردی ک پشت میز نشسته بود گفت: با اجازتون میخواستم برای کار های عروسیم چند ماه مرخصی بگیرم و ممنون میشم اگه لطف کنید و اجازه بدین تو این مدت برادرم بجای من بیاد
مرد انگشتاشو تو هم قفل کرد و روی میز قرار داد: مشکلی نیس فقط همون طور که میدونی باید شرایطش رو داشته باشه
نگاهشو داد بهم و ادامه داد: خب خودتو معرفی کن
صدامو همونجور ک قبلا تمرین کرده بودم درآوردم
درسته کاملا مردونه نبود ولی چنان ضایع هم نبود: من لی کانگ سو هستم و ۲۴ سالمه...۶ سال کاراته کار میکردم ،توی ۳ مسابقه هم مقام آوردم
۵۵.۳k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.