Mafia band JK 15
Partfifteen 15
فیک جونگ کوک...
_اتفاقا کاملا راضیم... چی بهتر ازین ک باهات تو ی اتاق تنهام؟
_تازه، تو کل مو.ادامو اتیش زدی و تو اتاق زندانیم کردی... باید مجازات شی!!
+اگر میدونستی من کیم هیچوقت جرعت نمیکردی همچین چرت و پرتایی بگی.
جونگکوک دست لنی و میکشه ک باعث میشه لنی ب ایسته... دست پر از تتوشو دور لنی قفل میکنه...
_من هرچیزی ک خواستم و همون لحظه گرفتم، پس سعی نکن مقاومت کنی...
+بعد اون وقت درمورد داداشت چی؟ میدونی چیزی ک میخوای و داداشتم میخواد؟
_اون همیشه اشتباه میکنه...عادیه.
+اوه، اگر واقعا باهم برادر بودین هیچوقت همچین چیزی نمیگفتی...
از زمان سو استفاده کرد تا بفهمه چرا فامیلی هاشون یکی نیست... البته، اینکه وقت تلف کنه هم ی دلیل دیگه بود...
_دختر عجیبی هستی... خب، اگ میخوای بدونی، چرا نگم؟
جونگکوک روی مبل میشینه و لنی هم روی پاهاش میزاره... دستشو دور لنی حلقه میکنه و با دست ازادش شروع میکنه ب لمس کردن موهای لنی... لنی هم برای اینکه بتونه صاف بشینه، دوتا دستشو روی سینه ی کوک میزاره...
+مامانم ب بابام خیانت کرد... البته، مامانم با بابام، ب بابای تهیونگ خیانت کرد... اینجوری بود ک اول مامانم با بابای تهیونگ ازدواج میکنه و تهیونگ و ب دنیا میاره، بعد هم با بابای من ازدواج میکنه و من و ب دنیا میاره... پدرامون خبر نداشتن تا وقتی ک مادرم میمیره... ازون موقع باهم دیگ دوست شدیم...
+تو خیلی ساده ای، جونگکوک... با اینکه فهمیدی من قصدم خراب کردن باندته، باز هم زندگیتو بهم گفتی...
#جونگکوک #فیک #بی_تی_اس
فیک جونگ کوک...
_اتفاقا کاملا راضیم... چی بهتر ازین ک باهات تو ی اتاق تنهام؟
_تازه، تو کل مو.ادامو اتیش زدی و تو اتاق زندانیم کردی... باید مجازات شی!!
+اگر میدونستی من کیم هیچوقت جرعت نمیکردی همچین چرت و پرتایی بگی.
جونگکوک دست لنی و میکشه ک باعث میشه لنی ب ایسته... دست پر از تتوشو دور لنی قفل میکنه...
_من هرچیزی ک خواستم و همون لحظه گرفتم، پس سعی نکن مقاومت کنی...
+بعد اون وقت درمورد داداشت چی؟ میدونی چیزی ک میخوای و داداشتم میخواد؟
_اون همیشه اشتباه میکنه...عادیه.
+اوه، اگر واقعا باهم برادر بودین هیچوقت همچین چیزی نمیگفتی...
از زمان سو استفاده کرد تا بفهمه چرا فامیلی هاشون یکی نیست... البته، اینکه وقت تلف کنه هم ی دلیل دیگه بود...
_دختر عجیبی هستی... خب، اگ میخوای بدونی، چرا نگم؟
جونگکوک روی مبل میشینه و لنی هم روی پاهاش میزاره... دستشو دور لنی حلقه میکنه و با دست ازادش شروع میکنه ب لمس کردن موهای لنی... لنی هم برای اینکه بتونه صاف بشینه، دوتا دستشو روی سینه ی کوک میزاره...
+مامانم ب بابام خیانت کرد... البته، مامانم با بابام، ب بابای تهیونگ خیانت کرد... اینجوری بود ک اول مامانم با بابای تهیونگ ازدواج میکنه و تهیونگ و ب دنیا میاره، بعد هم با بابای من ازدواج میکنه و من و ب دنیا میاره... پدرامون خبر نداشتن تا وقتی ک مادرم میمیره... ازون موقع باهم دیگ دوست شدیم...
+تو خیلی ساده ای، جونگکوک... با اینکه فهمیدی من قصدم خراب کردن باندته، باز هم زندگیتو بهم گفتی...
#جونگکوک #فیک #بی_تی_اس
۲۷.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.