شاهزاده ی کتاب
#شاهزاده_ی_کتاب
P=5
و شروع کرد به بوسیدنم منم همراهیش کردم که بعد بهم گفت میشه بانوی زیبای من و عشق ابدیم بشی هیون قشنگم
+ ارههه
- خیلی دوستت دارم قشنگم ( با بغل کردن و چرخوندنش )
+ صبح از خواب بیدار شدم که دیدم بغل تهیونگ خوابم برده جوری که خوابیده بود خیلییییی زیبا بود انگار خدا تهیونگو نقاشی کرده بود چشماش پوست صافش لباش واقعا من چم شده که انقدر یکی رو دوس دارم
- چشمامو باز کردم دیدم هیون زل زده تو چشمام و دست میکشید روی لبام همینجوری که انگاهش میکردم دستمو دورش حلقه کردم
+ تهیونگ
- جونم
+ من تونستم ترو عاشق خودم کنم و خودمو عاشق تو کنم ولی هنوز از داستان خارج نشدیم
- اوه امروز یه در باز میشه توی جنگل و باید از توی اون رد شیم و بریم خونه ولی دیگه من نه ترو و نه تو منو میبینی یعنی آدرس نمیدونیم
+ببین من یادمه خونمون کجاست این آدرسو آدرسو نوشتم تهیونگ گفت اوکی و بعد رفتیم
- اول تو برو
+ نه دستتو بده به من
- بیا بریم
+ از اونجا رد شدیم که دیدم تو اتاقمم دورمو نگاه کردم و دیدم که تهیونگ نیست
- چشمامو باز کردم دیدم تو اتاقمم هیون نبود پس سریع زدم پایین و دوییدم سمت ماشینم و رفتم ( کاغذ تو جیب شلوارش بود )
به اون آدرس رفتم
+ افسرده شده بودم که تهیونگ نبود واقعا انگار از رویایی نمیخواستم تموم شه در بلند شده بودم از پنجره بیرونو نگاه کردم که دیدم یه ماشین اونجاست و نیمرخ ته بود امیدوار شدم و دوییدم سمت ماشین در ماشینو واز کردم دیدم تهیونگه سریع دستشو گرفتم از ماشین پیادش کردم و شروع کردم به بقل کردنش
+ تهیونگم
- هیونم
+ همدیگرو بغل میکردیم که یهو تهیونگ ا......
ها ها پارت بعد خماریدددد✨️🌚
شرایط 🌚✨️
⁵ لایک🌚✨️
³ کامنت🌚✨️
⁵¹ تایی شدن🌚✨️
P=5
و شروع کرد به بوسیدنم منم همراهیش کردم که بعد بهم گفت میشه بانوی زیبای من و عشق ابدیم بشی هیون قشنگم
+ ارههه
- خیلی دوستت دارم قشنگم ( با بغل کردن و چرخوندنش )
+ صبح از خواب بیدار شدم که دیدم بغل تهیونگ خوابم برده جوری که خوابیده بود خیلییییی زیبا بود انگار خدا تهیونگو نقاشی کرده بود چشماش پوست صافش لباش واقعا من چم شده که انقدر یکی رو دوس دارم
- چشمامو باز کردم دیدم هیون زل زده تو چشمام و دست میکشید روی لبام همینجوری که انگاهش میکردم دستمو دورش حلقه کردم
+ تهیونگ
- جونم
+ من تونستم ترو عاشق خودم کنم و خودمو عاشق تو کنم ولی هنوز از داستان خارج نشدیم
- اوه امروز یه در باز میشه توی جنگل و باید از توی اون رد شیم و بریم خونه ولی دیگه من نه ترو و نه تو منو میبینی یعنی آدرس نمیدونیم
+ببین من یادمه خونمون کجاست این آدرسو آدرسو نوشتم تهیونگ گفت اوکی و بعد رفتیم
- اول تو برو
+ نه دستتو بده به من
- بیا بریم
+ از اونجا رد شدیم که دیدم تو اتاقمم دورمو نگاه کردم و دیدم که تهیونگ نیست
- چشمامو باز کردم دیدم تو اتاقمم هیون نبود پس سریع زدم پایین و دوییدم سمت ماشینم و رفتم ( کاغذ تو جیب شلوارش بود )
به اون آدرس رفتم
+ افسرده شده بودم که تهیونگ نبود واقعا انگار از رویایی نمیخواستم تموم شه در بلند شده بودم از پنجره بیرونو نگاه کردم که دیدم یه ماشین اونجاست و نیمرخ ته بود امیدوار شدم و دوییدم سمت ماشین در ماشینو واز کردم دیدم تهیونگه سریع دستشو گرفتم از ماشین پیادش کردم و شروع کردم به بقل کردنش
+ تهیونگم
- هیونم
+ همدیگرو بغل میکردیم که یهو تهیونگ ا......
ها ها پارت بعد خماریدددد✨️🌚
شرایط 🌚✨️
⁵ لایک🌚✨️
³ کامنت🌚✨️
⁵¹ تایی شدن🌚✨️
۴.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.