fake kook
fake kook
part*¹⁷
حال
از دید ا.ت
م: ا.ت
ا.ت: چیه
م: چرا اینجایی همه دور همن توهم برو پیششون
ا.ت: باشه الان میام
با مامانم رفتم
پ.ب: ا.ت برو اونجا پیش جونگکوک بشین
ا.ت: ها چشم پدربزرگ
رفتم پیش جونگکوک و دایان نشستم
دایان: چیزی شده ا.ت
ا.ت: ها نه
خوبه دایان پیشمه چیزی نمیگه
کوک: ا.ت
سریع بلند شدم رفتم تو حیاط
ده دقیقه بعد
نمیدونستم چیکار کنم خواستم برگردم جونگکوک اومد پشت سرم خواستم برم که دستمو گرفت
کوک: ا.ت
ا.ت: بله
کوک: چرا ازم دوری میکنی
ا.ت: ازت دوری نمیکنم بیا بریم ممکن فکرای بد کنن اگه مارو ببینن
کوک: کسی اینجا نیست که مارو ببینه
ا.ت:هوا خوب نیست ممکنه الان بارون بیاد بریم داخل
کوک: هوا که خوبه
ا.ت: خب من باید برم
کوک: نه نمیزارم بری باید بهم بگی چرا ازم دوری میکنی بخاطر دیشبه
ا.ت: نه ربطی به دیشب نداره
کوک: پس چی
ا.ت: هیچی
کوک: من خودت میدونی چه حالی داشتم و اصلا نمیفهمیدم چی میگفتم که صبح دوستم بهم گفت چیا بهت گفتم
ا.ت: یعنی بهم دیشب دروغ گفتی
کوک: منظورت چیه
ا.ت: اصلا میدونی دیشب بهم چی گفتی
کوک: اره گفتمت که دوست دارم
ا.ت: من شنیدم که هرکی مست میکنه هیچوقت دروغ نمیگه و راستشو میگه
کوک: ولی من...
ا.ت: خب من برم ولی دیگه بامن درست رفتار نکن یعنی اینکه من نباید اصلا بهت میگفتم که کسیو دوس دارم
کوک: ا.ت چیزی شده من که بهت گفتم دروغ گفتم من واقعا به تو حسی ندارم
ا.ت: میدونم
خواست برم که
کوک: ا.ت
وایسادم
کوک: شاید راس بگی واقعا کسی که مست میکنه دروغ نمیگه حرفه دلشو میزنه منم حرف دلمو زدم واقعا دوست دارم
برگشتم با چشمای اشکیم نگاش کردم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*¹⁷
حال
از دید ا.ت
م: ا.ت
ا.ت: چیه
م: چرا اینجایی همه دور همن توهم برو پیششون
ا.ت: باشه الان میام
با مامانم رفتم
پ.ب: ا.ت برو اونجا پیش جونگکوک بشین
ا.ت: ها چشم پدربزرگ
رفتم پیش جونگکوک و دایان نشستم
دایان: چیزی شده ا.ت
ا.ت: ها نه
خوبه دایان پیشمه چیزی نمیگه
کوک: ا.ت
سریع بلند شدم رفتم تو حیاط
ده دقیقه بعد
نمیدونستم چیکار کنم خواستم برگردم جونگکوک اومد پشت سرم خواستم برم که دستمو گرفت
کوک: ا.ت
ا.ت: بله
کوک: چرا ازم دوری میکنی
ا.ت: ازت دوری نمیکنم بیا بریم ممکن فکرای بد کنن اگه مارو ببینن
کوک: کسی اینجا نیست که مارو ببینه
ا.ت:هوا خوب نیست ممکنه الان بارون بیاد بریم داخل
کوک: هوا که خوبه
ا.ت: خب من باید برم
کوک: نه نمیزارم بری باید بهم بگی چرا ازم دوری میکنی بخاطر دیشبه
ا.ت: نه ربطی به دیشب نداره
کوک: پس چی
ا.ت: هیچی
کوک: من خودت میدونی چه حالی داشتم و اصلا نمیفهمیدم چی میگفتم که صبح دوستم بهم گفت چیا بهت گفتم
ا.ت: یعنی بهم دیشب دروغ گفتی
کوک: منظورت چیه
ا.ت: اصلا میدونی دیشب بهم چی گفتی
کوک: اره گفتمت که دوست دارم
ا.ت: من شنیدم که هرکی مست میکنه هیچوقت دروغ نمیگه و راستشو میگه
کوک: ولی من...
ا.ت: خب من برم ولی دیگه بامن درست رفتار نکن یعنی اینکه من نباید اصلا بهت میگفتم که کسیو دوس دارم
کوک: ا.ت چیزی شده من که بهت گفتم دروغ گفتم من واقعا به تو حسی ندارم
ا.ت: میدونم
خواست برم که
کوک: ا.ت
وایسادم
کوک: شاید راس بگی واقعا کسی که مست میکنه دروغ نمیگه حرفه دلشو میزنه منم حرف دلمو زدم واقعا دوست دارم
برگشتم با چشمای اشکیم نگاش کردم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۶k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.