تصادف
پارت ۴
کلارا:ا.ت دستات خونیه
+میشورمش
کلارا:بدو بریم
+سریع دویدیم رفتیم کیف هامون برداشتم رفتیم داخل حیاط
دستامو با مایع شستم
هنوز رد خون رو دستام بود ولی بیخیال شدم
+اون داداش شکست خوردت کجاس اقایه پارکو کشت فرار کرد؟
کلارا:لعنتی
زنگ خونه خورد
+بیا بریم خونه زنگ خورد اون سه تا هم پیداشون میشه
+راستی کت تهیونگ هم میشورم میارم پس میدم
کلارا:مهم نیس ولش کن
+از مدرسه اومدیم بیرون بابام دیدم به ماشین لم داده تا منو دید لبخند زد
رفتم بغلش بعد سوار ماشین شدیم بابام گفت
بابا:ا.ت این کت کیه
+امروز تو مدرسه فیلم اکشن شد حالا تو راه برات تعریف میکنم
تا رسیدیم خونه همه داستانو تعریف کردم
بابا:عجب واقعا شد فیلم هالیوودی
+اره
رفتیم خونه ناهار خوردیم داستان واسه مامانم هم تعریف کردم پشماش ریخته بود رفتم اتاق یزره بخوابم که گوشیم زنگ خورد نگا کردم کلارا بود
تماسو وصل کردم
+بله چیشده
کلارا:هیچ کدومشون خونه نیستن بابام هم اعصبی شده
+کجان یعنی؟
کلارا:نمیدونم بابام میگه اگه پیداشون کنم زندشون نمیزارم
+عجب خب ببین هرچی شد زنگم بزن
کلارا:باش
+تماسو قطع کردم
دوباره اومدم بخوابم که گوشیم زنگ خورد
دیدم کلاراعه
مثل باد سریع رفتم طرف گوشی تماسو وصل کردم
کلارا:ا.ت بدبخت شدم
+هزاربار این کلمه گفتی
کلارا:اقایه پارکو دشمن هایه بابام کشتن چون اون سه تا اونجا بودن اونارو گرفتن تا به کسی لو ندن
+تو از کجا اینو فهمیدی؟
کلارا:گوشی بابام پیشم بود پیامشون خوندم سریع پاکش کردم
+چرا پاک کردی؟
کلارا: اگه بابام بفهمه میکشتشون خودمون باید بریم بیاریمشون
+عجبا باشه لوکیشن خونتون بده بیام دنبالت
تماس قطع کردم لوکیشن فرستاد لباسام پوشیدم ماشین بابام هم برداشتم رفتم دنبالش
با سرعت اومد سوار ماشین شد
کلارا:بدو
+رفتیم جایی که کلارا میگفت
پیاده شدیم کلارا کیفم برداشت
کلارا:کیفت چرا اینقدر سنگینه بازش کرد خواست جیغ بزنه جلو دهنش گرفتم
+مگه قصد جونمونو کردی جیغ میزنی؟
کلارا:تو اسلحه از کجا اوردی؟
+لازم میشد
کلارا: جوابی نبود که میخواستم، خب بیا نقشه بکشیم
+نگهبانی که در ورودی هستو با لوندی خرش کن تا من رد شم بقیش بسپار به خودم
کلارا:مطمعنی جواب میده؟
+اره بابا همه پسرا با لَوندی خر میشن
کلارا:باشه
+یک دو سه که گفتم برو
یک دو سه حالا
کلارا رفت طرف نگهبان
کلارا:اوپاااااا
نگهبان:اوپا؟
کلارا:ایگو منو یادت نیس؟
+اونا همینجوری داشتن زر میزدن که من
یواشکی رد شدم رفتم تو راه رو
هزارتا در بود نمیشد همشون باز کنم
داشتم همینجوری چک میکردم که صدایه باز شدن یه در اومد
کلارا:ا.ت دستات خونیه
+میشورمش
کلارا:بدو بریم
+سریع دویدیم رفتیم کیف هامون برداشتم رفتیم داخل حیاط
دستامو با مایع شستم
هنوز رد خون رو دستام بود ولی بیخیال شدم
+اون داداش شکست خوردت کجاس اقایه پارکو کشت فرار کرد؟
کلارا:لعنتی
زنگ خونه خورد
+بیا بریم خونه زنگ خورد اون سه تا هم پیداشون میشه
+راستی کت تهیونگ هم میشورم میارم پس میدم
کلارا:مهم نیس ولش کن
+از مدرسه اومدیم بیرون بابام دیدم به ماشین لم داده تا منو دید لبخند زد
رفتم بغلش بعد سوار ماشین شدیم بابام گفت
بابا:ا.ت این کت کیه
+امروز تو مدرسه فیلم اکشن شد حالا تو راه برات تعریف میکنم
تا رسیدیم خونه همه داستانو تعریف کردم
بابا:عجب واقعا شد فیلم هالیوودی
+اره
رفتیم خونه ناهار خوردیم داستان واسه مامانم هم تعریف کردم پشماش ریخته بود رفتم اتاق یزره بخوابم که گوشیم زنگ خورد نگا کردم کلارا بود
تماسو وصل کردم
+بله چیشده
کلارا:هیچ کدومشون خونه نیستن بابام هم اعصبی شده
+کجان یعنی؟
کلارا:نمیدونم بابام میگه اگه پیداشون کنم زندشون نمیزارم
+عجب خب ببین هرچی شد زنگم بزن
کلارا:باش
+تماسو قطع کردم
دوباره اومدم بخوابم که گوشیم زنگ خورد
دیدم کلاراعه
مثل باد سریع رفتم طرف گوشی تماسو وصل کردم
کلارا:ا.ت بدبخت شدم
+هزاربار این کلمه گفتی
کلارا:اقایه پارکو دشمن هایه بابام کشتن چون اون سه تا اونجا بودن اونارو گرفتن تا به کسی لو ندن
+تو از کجا اینو فهمیدی؟
کلارا:گوشی بابام پیشم بود پیامشون خوندم سریع پاکش کردم
+چرا پاک کردی؟
کلارا: اگه بابام بفهمه میکشتشون خودمون باید بریم بیاریمشون
+عجبا باشه لوکیشن خونتون بده بیام دنبالت
تماس قطع کردم لوکیشن فرستاد لباسام پوشیدم ماشین بابام هم برداشتم رفتم دنبالش
با سرعت اومد سوار ماشین شد
کلارا:بدو
+رفتیم جایی که کلارا میگفت
پیاده شدیم کلارا کیفم برداشت
کلارا:کیفت چرا اینقدر سنگینه بازش کرد خواست جیغ بزنه جلو دهنش گرفتم
+مگه قصد جونمونو کردی جیغ میزنی؟
کلارا:تو اسلحه از کجا اوردی؟
+لازم میشد
کلارا: جوابی نبود که میخواستم، خب بیا نقشه بکشیم
+نگهبانی که در ورودی هستو با لوندی خرش کن تا من رد شم بقیش بسپار به خودم
کلارا:مطمعنی جواب میده؟
+اره بابا همه پسرا با لَوندی خر میشن
کلارا:باشه
+یک دو سه که گفتم برو
یک دو سه حالا
کلارا رفت طرف نگهبان
کلارا:اوپاااااا
نگهبان:اوپا؟
کلارا:ایگو منو یادت نیس؟
+اونا همینجوری داشتن زر میزدن که من
یواشکی رد شدم رفتم تو راه رو
هزارتا در بود نمیشد همشون باز کنم
داشتم همینجوری چک میکردم که صدایه باز شدن یه در اومد
۱۲.۲k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.