p14
کوک:کردم ...نه نمیشناسمت
جی:بزاز ببینم.....تو همون پسره هستی که الان پایین بود
گربه:هن؟.....ن نه
جی:هوووممم باش چی میخوای حالا گربه جون
گربه:من میدونم اونا از شماهاچی میخوان
کوک:میشنویم
گربه:اونا میخوان با اوردن دو وارث میخوان حکومت خودشون رو بزرگتر و قدرتمند تر کنن
جی:پس چرا مارو انتخاب کردن
گربه:اه....😔...اینطوریه که....شیا جئون رو تو جنگل دیده و ازش خوشش اومده رفته به برادرش گفته که شوهرش رو پیدا کرده برادرشم همراهش اومده که تو (جیرال)رو دیده
فلش بک
شیا:چیه خوشگله ته
سوهو:اره زیادی خوشگله میخوامش
پایان فلش بگ
جی:خب بعدش چیمیشه
گربه:بعدش....قراره باشماها ازدواج کنن جئون تو راحتی وای جیرال تو باید مواظب باشی چون سوهو انسان شریه هرچی بخواد باید به دست بگیره
جی: هیچ کاری نمیتونه بکنه
گربه:شاید...
کوک:خب...پس...ما نمیتونیم فرار کنیم
جی:به نظر منم استاد
گربه: نه ناامید نشین من کمکتون میکنم
کوک:چرا باید کمکمون کنی؟
گربه:میفهمین...ولی لطفا بهم اعتماد کنین چون این کار به نفع منم هس بیشتر برا خووم اینکارو میکنم
جی:باشه حالا نقشه
--------------
از زبان سوهو:رفتم وم در اتاقشون
سوهو:بدون در زدن رفتم تو
یه چی خیلی زود رفت اونور
سوهو:اون چی بود
جیرال:هیچی هیچی
جیرال:امممم سوهو جان بیا بریم یه لحظه حیاط
سوهو:اووو..بیبح بریم
فلش بگ:
گربه:سوهو نباید منو ببینه وگرنه منو میشناسه یه جوری حواسش رو پرت کنین
کوک:منظور.....
جی:نکنه میخواین من حواسش رو پرت کنم
کوک:من نمیخوام
گربه:متاسفانه فقط تورو دوست داره جیرال
پایان فلش بگ
سوهو:میخوام ببرمت پیش گلایی که مامانم کاشته بود
جی:اوهوم بریم
جی:سوهو منو برد پیس گل خانه خودش و مادرش بزرگ خوشگل بود
سوهو:زیباس نه
جی:خیلی...انگار بهشت
سوهو:مثل چشمای تو
جی:ها
سوهو:هیچی
جی:اوهوم اینجا اب هس؟؟
سوهو:اره بیا ببرمت
سوهو منو برد به اون تپه گلخانه چشمه کوچیکی بود که دور و برش کلا گل و گیاه و بدگ بود رفتم اونجا اب خوردم که دیگه هیچی نفهمیدم وقتی بیدارشدم تویه رو تخت کلوبه بودم که سوهو هم پیشم بود
ببخشین به خاطر تاخیر ❤❤😁😁😁
شرط نداشتیم😁❤
مرسی به خاطر همایتا دوستون دارمممم فعلا👋👋👋
جی:بزاز ببینم.....تو همون پسره هستی که الان پایین بود
گربه:هن؟.....ن نه
جی:هوووممم باش چی میخوای حالا گربه جون
گربه:من میدونم اونا از شماهاچی میخوان
کوک:میشنویم
گربه:اونا میخوان با اوردن دو وارث میخوان حکومت خودشون رو بزرگتر و قدرتمند تر کنن
جی:پس چرا مارو انتخاب کردن
گربه:اه....😔...اینطوریه که....شیا جئون رو تو جنگل دیده و ازش خوشش اومده رفته به برادرش گفته که شوهرش رو پیدا کرده برادرشم همراهش اومده که تو (جیرال)رو دیده
فلش بک
شیا:چیه خوشگله ته
سوهو:اره زیادی خوشگله میخوامش
پایان فلش بگ
جی:خب بعدش چیمیشه
گربه:بعدش....قراره باشماها ازدواج کنن جئون تو راحتی وای جیرال تو باید مواظب باشی چون سوهو انسان شریه هرچی بخواد باید به دست بگیره
جی: هیچ کاری نمیتونه بکنه
گربه:شاید...
کوک:خب...پس...ما نمیتونیم فرار کنیم
جی:به نظر منم استاد
گربه: نه ناامید نشین من کمکتون میکنم
کوک:چرا باید کمکمون کنی؟
گربه:میفهمین...ولی لطفا بهم اعتماد کنین چون این کار به نفع منم هس بیشتر برا خووم اینکارو میکنم
جی:باشه حالا نقشه
--------------
از زبان سوهو:رفتم وم در اتاقشون
سوهو:بدون در زدن رفتم تو
یه چی خیلی زود رفت اونور
سوهو:اون چی بود
جیرال:هیچی هیچی
جیرال:امممم سوهو جان بیا بریم یه لحظه حیاط
سوهو:اووو..بیبح بریم
فلش بگ:
گربه:سوهو نباید منو ببینه وگرنه منو میشناسه یه جوری حواسش رو پرت کنین
کوک:منظور.....
جی:نکنه میخواین من حواسش رو پرت کنم
کوک:من نمیخوام
گربه:متاسفانه فقط تورو دوست داره جیرال
پایان فلش بگ
سوهو:میخوام ببرمت پیش گلایی که مامانم کاشته بود
جی:اوهوم بریم
جی:سوهو منو برد پیس گل خانه خودش و مادرش بزرگ خوشگل بود
سوهو:زیباس نه
جی:خیلی...انگار بهشت
سوهو:مثل چشمای تو
جی:ها
سوهو:هیچی
جی:اوهوم اینجا اب هس؟؟
سوهو:اره بیا ببرمت
سوهو منو برد به اون تپه گلخانه چشمه کوچیکی بود که دور و برش کلا گل و گیاه و بدگ بود رفتم اونجا اب خوردم که دیگه هیچی نفهمیدم وقتی بیدارشدم تویه رو تخت کلوبه بودم که سوهو هم پیشم بود
ببخشین به خاطر تاخیر ❤❤😁😁😁
شرط نداشتیم😁❤
مرسی به خاطر همایتا دوستون دارمممم فعلا👋👋👋
۳۷.۴k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.