رمان عشق سیاه و سفید...! part:9
ا/ت: اما!!
کیونگ: سیسسس
کیونگ: بگیر بخواب دیگه...
ا/ت:(اب دهنمو از استرس قورت دادم و بعد گفتم:) ب.. باشه(لکنت)
(دیگه هیچی نگفت منم کم کم داشت خوابم میگرفت....دیگه خوابیدم... اصن اون به اون گندگی من به این کوچولویی انگاری جوجه بغل کرده بود...)
☆
☆
صبح شد....
(یهویی از خواب پریدم ولی کیونگ هنوز به خواب بود)
ا/ت: وایییییی دیرمون شد
(کیونگ چشماشو اروم باز کرد و گفت:)
کیونگ: چی شده؟!
ا/ت: دیرمون شد!
کیونگ: بزار ببینم ساعت چنده؟!(گوشیشو باز کردو دید)
کیونگ: دختره ی دیوونه هنو ساعت۶:٠٠ما ساعت چند باش مدرسه باشیم؟! ۸:٠٠(خنده ی کوچولو)
ا/ت: اوفف فک کردم دیرم شده
کیونگ: نه نشده... حالا که از خواب ناز منو بیدار کردی پاشیم صبحونه بخوریم چاره چیه؟!
ا/ت: اوهوم...
(بعد کیونگ از تخت بلند شدو لباسشو پوشید)
کیونگ: نمخوای پاشی؟! صبحونه نمیخوای؟!
ا/ت: امم چرا
(یه لباس استین بلند تنم بود نترسین لخت نبودم یهو فک کنید لخت بودما😒😂)
کیونگ: خب من میرم صبحونه اماده کنم توهم بیا.. اگه خواستی موهاتو شونه بزنی اونجا یه شونه هست که استفاده نشده میتونی ازش استفاده کنی...
ا/ت: باشه ممنون
(پاشدم موهامو شونه زدم و قشنگ و مرتب از پشت بستمشون و بعد رفتم سمت اشپز خونه)
ا/ت: وایی فکر نمیکردم پسرا انقدر خوب اشپزی بلد باشن و تمیزو مرتب باشن کارت عالیه...
کیونگ: همه پسرا شبیه من نیستن قدرمو بدون..
ا/ت: قدرتو.... بدونم؟!
کیونگ: امم بدون
ا/ت:اوم باشه...(لبخند اروم)
کیونگ: سیسسس
کیونگ: بگیر بخواب دیگه...
ا/ت:(اب دهنمو از استرس قورت دادم و بعد گفتم:) ب.. باشه(لکنت)
(دیگه هیچی نگفت منم کم کم داشت خوابم میگرفت....دیگه خوابیدم... اصن اون به اون گندگی من به این کوچولویی انگاری جوجه بغل کرده بود...)
☆
☆
صبح شد....
(یهویی از خواب پریدم ولی کیونگ هنوز به خواب بود)
ا/ت: وایییییی دیرمون شد
(کیونگ چشماشو اروم باز کرد و گفت:)
کیونگ: چی شده؟!
ا/ت: دیرمون شد!
کیونگ: بزار ببینم ساعت چنده؟!(گوشیشو باز کردو دید)
کیونگ: دختره ی دیوونه هنو ساعت۶:٠٠ما ساعت چند باش مدرسه باشیم؟! ۸:٠٠(خنده ی کوچولو)
ا/ت: اوفف فک کردم دیرم شده
کیونگ: نه نشده... حالا که از خواب ناز منو بیدار کردی پاشیم صبحونه بخوریم چاره چیه؟!
ا/ت: اوهوم...
(بعد کیونگ از تخت بلند شدو لباسشو پوشید)
کیونگ: نمخوای پاشی؟! صبحونه نمیخوای؟!
ا/ت: امم چرا
(یه لباس استین بلند تنم بود نترسین لخت نبودم یهو فک کنید لخت بودما😒😂)
کیونگ: خب من میرم صبحونه اماده کنم توهم بیا.. اگه خواستی موهاتو شونه بزنی اونجا یه شونه هست که استفاده نشده میتونی ازش استفاده کنی...
ا/ت: باشه ممنون
(پاشدم موهامو شونه زدم و قشنگ و مرتب از پشت بستمشون و بعد رفتم سمت اشپز خونه)
ا/ت: وایی فکر نمیکردم پسرا انقدر خوب اشپزی بلد باشن و تمیزو مرتب باشن کارت عالیه...
کیونگ: همه پسرا شبیه من نیستن قدرمو بدون..
ا/ت: قدرتو.... بدونم؟!
کیونگ: امم بدون
ا/ت:اوم باشه...(لبخند اروم)
۹.۰k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.