میتونم عاشقت بشم پارت ۴
رفتم باز کردم با کسی که دیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد..
+او..اوما؟
اوما:سلامممممم چه خبرا؟
+اوما؟
اوما:برو کنار دیه چقدر خونَت تمیز شده این دف...
حرفش با دیدن پسری که تو خونه من بودو صبحونه میخورد نصفه موند
جونگ کوک با تعجب یه نگاه به من کرد و بعد به مادرم
وقتی فهمید که مادرمه بلند شدو تعظیم کرد
&س..سلام
اوما:سلام...شما؟
&من جئون جونگ کوک هستم
اوماد:واووو خوشبختم داماد گلم بشین صبحونتو بخور مزاحمت نمیشم
+اوما؟اون دامادت نیس
اوما:خفشو(زیر لب)
+آییییی
اوما:شما باهم چه نسبتی دارین؟
+اون فق
&دوست پسرشم
اوما:واوو
+چی؟
&مگه نه عزیزم؟
+ن
اوما:خیلی هم خوب.. من رفتم بعدا بهت سر میزنم شماهارو تنها میزارم خداحافظ
+کجا؟
اوما:میرم پیش آلیس
+اوک
رفت و درم بست وقتی مطمئن شدم رفته با اعصبانیت رفتم پیش جونگ کوک
+چرا به مادرم اونطوری گفتی؟
&خوب میدونی چیه؟
از روی صندلی بلند شد و هی نزدیکتر میومد که باعث میشد من برم عقب
+چی..چیه؟
&بگم نگم؟
+بگو
پام به مبل گیر کرد و خواستم بیوفتم که از کمرم گرفت و بیشتر بهم نزدیک شد
&میتونم عاشقت بشم؟
+هوم؟
&هوم؟
+آره
تا اینو گفتم بیشتر جلو اومد به لبام یه مک آرومی زدو رفت عقب
+هی نکنه تو میخوای بازیم بدی؟
&من از دختری که خوشم بیاد به روش میزنم
+من هیچ تورو نمیشناسم از کجا بدونم که واقع
حرفم با جلو اومدنش نصفه موند
&من...ازت...خوشم میاد...میخوای بدون میخوای هم نبود برام مهم نیس..
(خلاصه ماهو با جونگ کوک تو رابطه بودم که بعضی اوقات مشکوک میزد مثلا به گوشیش پیام میومد یا وقتی میخواستم باهاش حرف بزنم به حرفام گوش نمیداد و میرفت به همین دلیل یه روزو خواستم تعقیبش کنم تا ببینم کجا میره و چه کارهایی میکنه بدون اینکه معطل کنم بعد اینکه مثل همیشه از خونه زد بیرون منم سوار ماشین شدم و با فاصله کمی تعقیبش کردم که...
+او..اوما؟
اوما:سلامممممم چه خبرا؟
+اوما؟
اوما:برو کنار دیه چقدر خونَت تمیز شده این دف...
حرفش با دیدن پسری که تو خونه من بودو صبحونه میخورد نصفه موند
جونگ کوک با تعجب یه نگاه به من کرد و بعد به مادرم
وقتی فهمید که مادرمه بلند شدو تعظیم کرد
&س..سلام
اوما:سلام...شما؟
&من جئون جونگ کوک هستم
اوماد:واووو خوشبختم داماد گلم بشین صبحونتو بخور مزاحمت نمیشم
+اوما؟اون دامادت نیس
اوما:خفشو(زیر لب)
+آییییی
اوما:شما باهم چه نسبتی دارین؟
+اون فق
&دوست پسرشم
اوما:واوو
+چی؟
&مگه نه عزیزم؟
+ن
اوما:خیلی هم خوب.. من رفتم بعدا بهت سر میزنم شماهارو تنها میزارم خداحافظ
+کجا؟
اوما:میرم پیش آلیس
+اوک
رفت و درم بست وقتی مطمئن شدم رفته با اعصبانیت رفتم پیش جونگ کوک
+چرا به مادرم اونطوری گفتی؟
&خوب میدونی چیه؟
از روی صندلی بلند شد و هی نزدیکتر میومد که باعث میشد من برم عقب
+چی..چیه؟
&بگم نگم؟
+بگو
پام به مبل گیر کرد و خواستم بیوفتم که از کمرم گرفت و بیشتر بهم نزدیک شد
&میتونم عاشقت بشم؟
+هوم؟
&هوم؟
+آره
تا اینو گفتم بیشتر جلو اومد به لبام یه مک آرومی زدو رفت عقب
+هی نکنه تو میخوای بازیم بدی؟
&من از دختری که خوشم بیاد به روش میزنم
+من هیچ تورو نمیشناسم از کجا بدونم که واقع
حرفم با جلو اومدنش نصفه موند
&من...ازت...خوشم میاد...میخوای بدون میخوای هم نبود برام مهم نیس..
(خلاصه ماهو با جونگ کوک تو رابطه بودم که بعضی اوقات مشکوک میزد مثلا به گوشیش پیام میومد یا وقتی میخواستم باهاش حرف بزنم به حرفام گوش نمیداد و میرفت به همین دلیل یه روزو خواستم تعقیبش کنم تا ببینم کجا میره و چه کارهایی میکنه بدون اینکه معطل کنم بعد اینکه مثل همیشه از خونه زد بیرون منم سوار ماشین شدم و با فاصله کمی تعقیبش کردم که...
۳۳.۹k
۱۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.