پارت پونزده
علامت ها:(ا/ت + )(هیون _)(سومین &)(یجی #)
(هانا ؛٫)(مایا ^)(لیسا $)( جیسو £)(فیلیکس π)
(چان ¢)(چانگبین ∆)(لینو ¶)(هان ✓)(سونگمین=)
(نینا°)(داداش ا/ت یا همون چا اون وو~)(سونگ کانگ ×)
ویو شب (از دید ا/ت)
شب شد تو اتاق بودم نه گوشی داشتم نه هیچ چیزه دیگه ای حوصلم سر رفته بود اجوما رو صدا کردم
+اجوماااا
اجوما سریع اومد بالا
اجوما:بله دخترم
+بیا بشین پیشم یکم باهم حرف بزنیم
اجوما:ولی
+لطفااا(چشماش و مظلوم میکنه)
اجوما:باشه(با یه لبخند)
(خوب دیگه نشست)
+اجوما میدونی چرا آنقدر هیون بد اخلاقه
اجوما:دختر هیون قبل خیلی مهربونه داره ولی نشون نمیده اگه با هیون مهربونه باشی لجبازی نکنی حرفاش و تأیید کنی متوجه میشی چه قلب مهربونی داره
+ولی خوب اون خیلی درسنامه خیلی بی اخلاقه یجوری رفتار میکنه باعث میشه بترسم اگه یکم مهربونه تر باشه مطمعنن منم اخلاقم باهاش مهربونه میشه
اجوما:خوب ببین دخترم اون واقعا مهربونه واقعا احساساتیه چند روز پیش با گریه اومد خونه
+چینجا...چرا(چینجا یعنی واقعا به کره ای)
اجوما:اره نمیدونم ولی از پشت در شنیدم که می گفت اون باید من و دوست داشته باشه و این حرفا
فلش بک به روزی که سونگ کانگ برگشت( همون روزی که هیونجین اونجا بود وقتی که هیون رفت)
از دید هیون
نه اون فقط من و دوست داره اره اینکارو میکنه که حسودی کنم ار هق اره(گریش میگیره سریع میره خونه)
سریع از پله ها رفتم بالا رفتم تو اتاقم
نههههععه اون فقط من و دوست دارههههه(با عربده و گریه)
همه ی وسیله هایه اتاق رو میشکوند
_نهههه اون ماله منهه مال مننننن( عربده و گریه)
میشینه زمین (اون هق هق مال منه هق هق هق)
پایان فلش بک
+ می توانم بپرسم کی بود
اجوما : فکر کنم....(هیون از پایین داد زد اجوما)
اجوما: اوه اومد دخترم توهم فقط امشب باهاش مهربونه باش میبینی چقدر قلب مهربونی داره
+باشه فقط بخاطر شما( با لبخند)
اجوما: من میرم( با لبخند)
(رفت)
ویو پایین پیش هیون
اجوما:جانم پسرم
_اومدی.. میگم ا/ت کجاست(با لبخند)
اجوما:پسرم ا/ت تو اتاقم خیلیم حوصلش سر رفته
_عه.. پس من میرم پیشش(با لبخند)
ویو بالا ویو ا/ت
_سلام(با لبخند)
+( تو دلش)خواستم با سردی جوابشو بدم که که یهو حرف اجوما افتادم
+ سلام اومدی دلم برات تنگ شده بود(با لبخند سریع رفت بغلش)
از دید خودم
این کار ا/ت باعث شد هیون هم تعجب کنه هم ذوق
خلاصه در مقابل هیونم بغلش کرد
_منم..دلم واست ..تنگ شده بود(با دهنی که از خوشحالی داره خود به خود لبخند میزنی)
+هیون میشه واسم خورا کی بخری بیاری تر خدا یا ببرم سوپر مارکت(سرشو از سینش میاره بیرون با چشم هایه مظلوم میگه)
_چی گفتی(جدی و اخم)
+م..من چیزی نگفتم فقط گفتم خورا..
_ نه قبل ترش(اخم)
+هیون
_مگه نگفتمت هیون صدام نکن(اخم)
+ ب.. باشه
_حالا جملات و درست کن
+د...د..ددی(عق چقدر بدم میاد ولی نمیدونم چرا دارم مینویسم🗿🤝) میشه.. لطفاً بریم سوپر مارکت یا خودت واسم خوراکی بخری
_حتما بیبی لباس بپوش بریم(لبخند)
+ تو دلش ( عجب ادمی چه زود عوض میشه)
خلاصه رفتن لباساشون و عوض کردن و رفتن سوپر مارکت خوراکی خریدن)
+میشه فیلم ببینیم همراهش خوراکی بخوریم
_اره کوچولو(با لبخند بعد با نوک انگشت میزنه رو نوک بینیش دیگه خودتون میدونید)
از دید ا/ت
با این کارش یاد اوپا سونی اوفتادم بغض گرفتم
_یااا...چیشده بیبی( بغل میکنه)
+هیچی
_بگو دیگه
+ تو دلش (چون میدونستم اگه دلیل اصلیش رو بگم بدبختم گفتم)
+هیچی فقط دلم واسه اوپا اون وو تنگ شده
_اخییی عزیزم گریه نکن بهش میگم بیاد پیشمون خوبه( گونشو ناز میکنه با یه لبخند)
+سرش و تکون میده(اره)
_خوی بیا بریم فیلم ببینیم(با لبخند)
+ باشه
+ تو دلش( پشمام باورم نمیشه واقعا مهربونه اجوما راست میگفت)
(هانا ؛٫)(مایا ^)(لیسا $)( جیسو £)(فیلیکس π)
(چان ¢)(چانگبین ∆)(لینو ¶)(هان ✓)(سونگمین=)
(نینا°)(داداش ا/ت یا همون چا اون وو~)(سونگ کانگ ×)
ویو شب (از دید ا/ت)
شب شد تو اتاق بودم نه گوشی داشتم نه هیچ چیزه دیگه ای حوصلم سر رفته بود اجوما رو صدا کردم
+اجوماااا
اجوما سریع اومد بالا
اجوما:بله دخترم
+بیا بشین پیشم یکم باهم حرف بزنیم
اجوما:ولی
+لطفااا(چشماش و مظلوم میکنه)
اجوما:باشه(با یه لبخند)
(خوب دیگه نشست)
+اجوما میدونی چرا آنقدر هیون بد اخلاقه
اجوما:دختر هیون قبل خیلی مهربونه داره ولی نشون نمیده اگه با هیون مهربونه باشی لجبازی نکنی حرفاش و تأیید کنی متوجه میشی چه قلب مهربونی داره
+ولی خوب اون خیلی درسنامه خیلی بی اخلاقه یجوری رفتار میکنه باعث میشه بترسم اگه یکم مهربونه تر باشه مطمعنن منم اخلاقم باهاش مهربونه میشه
اجوما:خوب ببین دخترم اون واقعا مهربونه واقعا احساساتیه چند روز پیش با گریه اومد خونه
+چینجا...چرا(چینجا یعنی واقعا به کره ای)
اجوما:اره نمیدونم ولی از پشت در شنیدم که می گفت اون باید من و دوست داشته باشه و این حرفا
فلش بک به روزی که سونگ کانگ برگشت( همون روزی که هیونجین اونجا بود وقتی که هیون رفت)
از دید هیون
نه اون فقط من و دوست داره اره اینکارو میکنه که حسودی کنم ار هق اره(گریش میگیره سریع میره خونه)
سریع از پله ها رفتم بالا رفتم تو اتاقم
نههههععه اون فقط من و دوست دارههههه(با عربده و گریه)
همه ی وسیله هایه اتاق رو میشکوند
_نهههه اون ماله منهه مال مننننن( عربده و گریه)
میشینه زمین (اون هق هق مال منه هق هق هق)
پایان فلش بک
+ می توانم بپرسم کی بود
اجوما : فکر کنم....(هیون از پایین داد زد اجوما)
اجوما: اوه اومد دخترم توهم فقط امشب باهاش مهربونه باش میبینی چقدر قلب مهربونی داره
+باشه فقط بخاطر شما( با لبخند)
اجوما: من میرم( با لبخند)
(رفت)
ویو پایین پیش هیون
اجوما:جانم پسرم
_اومدی.. میگم ا/ت کجاست(با لبخند)
اجوما:پسرم ا/ت تو اتاقم خیلیم حوصلش سر رفته
_عه.. پس من میرم پیشش(با لبخند)
ویو بالا ویو ا/ت
_سلام(با لبخند)
+( تو دلش)خواستم با سردی جوابشو بدم که که یهو حرف اجوما افتادم
+ سلام اومدی دلم برات تنگ شده بود(با لبخند سریع رفت بغلش)
از دید خودم
این کار ا/ت باعث شد هیون هم تعجب کنه هم ذوق
خلاصه در مقابل هیونم بغلش کرد
_منم..دلم واست ..تنگ شده بود(با دهنی که از خوشحالی داره خود به خود لبخند میزنی)
+هیون میشه واسم خورا کی بخری بیاری تر خدا یا ببرم سوپر مارکت(سرشو از سینش میاره بیرون با چشم هایه مظلوم میگه)
_چی گفتی(جدی و اخم)
+م..من چیزی نگفتم فقط گفتم خورا..
_ نه قبل ترش(اخم)
+هیون
_مگه نگفتمت هیون صدام نکن(اخم)
+ ب.. باشه
_حالا جملات و درست کن
+د...د..ددی(عق چقدر بدم میاد ولی نمیدونم چرا دارم مینویسم🗿🤝) میشه.. لطفاً بریم سوپر مارکت یا خودت واسم خوراکی بخری
_حتما بیبی لباس بپوش بریم(لبخند)
+ تو دلش ( عجب ادمی چه زود عوض میشه)
خلاصه رفتن لباساشون و عوض کردن و رفتن سوپر مارکت خوراکی خریدن)
+میشه فیلم ببینیم همراهش خوراکی بخوریم
_اره کوچولو(با لبخند بعد با نوک انگشت میزنه رو نوک بینیش دیگه خودتون میدونید)
از دید ا/ت
با این کارش یاد اوپا سونی اوفتادم بغض گرفتم
_یااا...چیشده بیبی( بغل میکنه)
+هیچی
_بگو دیگه
+ تو دلش (چون میدونستم اگه دلیل اصلیش رو بگم بدبختم گفتم)
+هیچی فقط دلم واسه اوپا اون وو تنگ شده
_اخییی عزیزم گریه نکن بهش میگم بیاد پیشمون خوبه( گونشو ناز میکنه با یه لبخند)
+سرش و تکون میده(اره)
_خوی بیا بریم فیلم ببینیم(با لبخند)
+ باشه
+ تو دلش( پشمام باورم نمیشه واقعا مهربونه اجوما راست میگفت)
۹.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.