Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۴۳
سعید: منطقی بود
(صبح)
(شیرین)
با صدای کسی از خواب بیدار شدم ک تو بغل میکائل بودم چشام باز کردم چشمم خورد به بابابزرگم وحشت زده نگاش میکردم ک
میکائل:عشقم بگیر بخواب
شیرین:پاشو میکائل بدبدخت شدیم
میکائل بلند شد و با دیدن بابابزرگم دستمو سفت گرفت ک یکدفعه سعید از تو اتاق امد
سعید: اینجا چخبره؟
کریم: این دوتا رو پسرا رو ببرین عمارت من با شیرین میام
تا اینو اقاجون گفت سریع رفتم جای پاش و پاشو گرفتم
شیرین:اقا جون بخدا تغصیر من بود تروخدا کاری با اینا نداشته باشین تروخدااا التماست میکنم
بابابزرگم منو پس زد
کریم:تکلیفتو روشن میکنم شیرین
از موهام گرفت ک میکائل امد بهش حمله کنه که افراد اقاجونم گرفتش
(میکائل)
بابابزرگ شیرین فهمیده بود افرادش مارو برد ک همنجوری ک میرفتیم دیدم بابابزرگ موهایی شیرین گرفت خون جلوی چشم هامو گرفت ک رفتم به سمتش افرادش منو گرفتن
میکائل: یک خش روش بیوفتهه میدونم باهات چیکار کنم پیر سگ
(شیرین)
رفتیم به طرف ماشین ک با دیدن پسر عموم عشق بچگی هام دست پاهام شل شد
کیوان:سلام دختر عمو
جوابشو ندادم و نشستم تو ماشین
شیرین: اقا جون بخدا من رابطه ی با اون دوتا پسرا ندارم
کریم: رابطه ی نداشتی ک تو بغلش بودی
کیوان:شیرین تو تویی بغلش بودی؟
شیرین:به توچه تخم سگ
اینو ک گفتم اقاجون یکی محکم زد تو گوشم
شیرین: اصلا اینجوری زندگی خودمه به تو پیرسگ معلوم نیست
اینم ک گفتم دوباره زد تو گوشم
یکم استراحت کنم باز دوتا پارت مینویسم همین دوتارو نوشتم دستم درد گرفت
Part۴۳
سعید: منطقی بود
(صبح)
(شیرین)
با صدای کسی از خواب بیدار شدم ک تو بغل میکائل بودم چشام باز کردم چشمم خورد به بابابزرگم وحشت زده نگاش میکردم ک
میکائل:عشقم بگیر بخواب
شیرین:پاشو میکائل بدبدخت شدیم
میکائل بلند شد و با دیدن بابابزرگم دستمو سفت گرفت ک یکدفعه سعید از تو اتاق امد
سعید: اینجا چخبره؟
کریم: این دوتا رو پسرا رو ببرین عمارت من با شیرین میام
تا اینو اقاجون گفت سریع رفتم جای پاش و پاشو گرفتم
شیرین:اقا جون بخدا تغصیر من بود تروخدا کاری با اینا نداشته باشین تروخدااا التماست میکنم
بابابزرگم منو پس زد
کریم:تکلیفتو روشن میکنم شیرین
از موهام گرفت ک میکائل امد بهش حمله کنه که افراد اقاجونم گرفتش
(میکائل)
بابابزرگ شیرین فهمیده بود افرادش مارو برد ک همنجوری ک میرفتیم دیدم بابابزرگ موهایی شیرین گرفت خون جلوی چشم هامو گرفت ک رفتم به سمتش افرادش منو گرفتن
میکائل: یک خش روش بیوفتهه میدونم باهات چیکار کنم پیر سگ
(شیرین)
رفتیم به طرف ماشین ک با دیدن پسر عموم عشق بچگی هام دست پاهام شل شد
کیوان:سلام دختر عمو
جوابشو ندادم و نشستم تو ماشین
شیرین: اقا جون بخدا من رابطه ی با اون دوتا پسرا ندارم
کریم: رابطه ی نداشتی ک تو بغلش بودی
کیوان:شیرین تو تویی بغلش بودی؟
شیرین:به توچه تخم سگ
اینو ک گفتم اقاجون یکی محکم زد تو گوشم
شیرین: اصلا اینجوری زندگی خودمه به تو پیرسگ معلوم نیست
اینم ک گفتم دوباره زد تو گوشم
یکم استراحت کنم باز دوتا پارت مینویسم همین دوتارو نوشتم دستم درد گرفت
۸.۴k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.