ساسنگ فن من پارت۷۹
بدون اینکه نگاهی به چشم هاش بندازم, این جمله رو گفتم و قاشق دیگه ای
از برنج رو داخل دهنم گذاشتم.
_ . برای من فرقی نداره؛ هرکاری که برای بهتر شدن وضعیت لازم باشه انجام بدم رو بهم بگو. . . بهرحال من خراب کردم همه چیزو
قاشق رو روی برنجم گذاشتم و با دهن پر فریاد زدم:
_. داری با این کارات عصبیم میکنی چرا مدام این حرفو میگی. . . میخواستی عذاب وجدان بدی بهم؟ خب دادی
جونگ کوک به آرومی دستمالی برداشت و روی گونه اش رو که تکه ای از
برنج های داخل دهن من بهش چسبیده بود رو پاک کرد و جواب داد:
-مگه خودت نمیگفتی که گند زدم به زندگیت؟ خب دارم ازت معذرت
خواهی میکنم. . .
تمام برنجی که داخل دهنم بود رو جویده و نجویده قورت دادم و دوباره
فریاد زدم.
_ به معذرت خواهیت نیازی ندارم. . . فقط وانمود نکن که حس کنم ادم بده ی این داستان منم و تو داری با فداکاری همه چیزو گردن میگیری
قاشقش رو دوباره داخل سوپ صدف برد و لب زد:
-من وانمود نمیکنم. . . فقط حس میکنم همه چیزت بخاطر من از بین رفته
به صندلی زوار در رفته ای که روش نشسته بودم, تکیه دادم و اینبار با
صدای آرومتری گفتم:
_ببخسید که این مدت اذیتت کردم. . . فقط یکی رو میخواستم تا تقصیرا رو بندازم گردنش
با انگشت هام پیشونیم رو مالش دادم و زمزمه کردم:
-حتی اگر تو اون فیلمو پخش نمیکردی. . . یه اتفاق بدتر میافتاد
لبهاش رو جمع کرد و با تعجب نگاهم کرد.
-قبل از تو, یکی از پاپاراتزیا فهمیده بود که من همجنس گرام. . .
جونگ کوک با چشم هایی که بخاطر گشاد شدن بیش از حد, ترسناک
بنظر میرسیدن, به سمت جلو اومد و لب زد:
-از کجا میدونست؟
سرم روی میز کوبیدم و لب زد
_باهاش خوابیده بودم. . .
اینبار سوپ صدف داخل دهن جونگ کوک بود که به سمتم پرتاب شد.
-وات دِ فاک. . . تو با یه پاپاراتزی خوابیده بودی؟
دستمالی رو برداشتم و درحالیکه صورتم رو تمیز میکردم, شونه ای باال
انداختم و گفتم.
-مگه خبر داشتم که پاپاراتزیه. . . فقط یه وان نایت بود. . .
-خب االن کجاست؟ اگر بگه چی میشه؟
لبهام رو جمع کردم و جواب دادم:
-مهم نیست. . . اون موقع نمیخواستم کسی بفهمه که گی ام برای همین بهش
باج دادم. . . اما االن با وجود تو حتی اگر بگه هم کسی بهش توجه نمیکنه؛
شبیه سودجوها بنظر میرسه.
سری تکون داد و زمزمه کرد:
-تو واقعا محشری. . . تو مثلا آیدل بودی. . . بعد وان نایت میرفتی هر
دفعه؟
با حرص قاشم رو داخل برنج سفید فرو بردم و لب زدم:
-انتظار داشتی دیکمو ببرم و بندازم تو سطل آشغال؟ یا فکر میکنی آیدال از
نسل مسیح و مریم مقدسن که هیچ کاری نکنن
زیر لب غرغری کردم و بی توجه به نگاه های اون پسر, دهنم رو با گوشت
و برنج پر کردم.
-پس یعنی تمام این مدت بیخودی داشتی اذیتم میکردی؟
ابروم رو باال دادم و نگاهی بهش کردم.
نباید بهش میگفتم! اون پسر جنبه و ظرفیت کافی برای محبت رو نداشت.
غذایی که داخل دهنم بود رو قورت دادم و لب زدم:
-بیخـود؟ تو فیلم سکسمونو پخش کردی احمق. . . انتظار داشتی چیکار
کنم؟
-اونی که بهش تجاوز شده من بودم. . . من باید ناراحت باشم
خنده ای کردم و با فکی که یکبار به روی میز خورده و برگشته بود, نگاهش
کردم
_این تو نبودی که داد میزدی میخوام باهات سکس کنم؟ یا تو نبودی که مدام میگفتی محکم تر؟ من که بهت گفتم برو. . . از چه تجاوزی صحبت میکنی
کمی کیمچی برداشتم و داخل دهنم گذاشتم.
این پسر واقعا پررو بود.
از برنج رو داخل دهنم گذاشتم.
_ . برای من فرقی نداره؛ هرکاری که برای بهتر شدن وضعیت لازم باشه انجام بدم رو بهم بگو. . . بهرحال من خراب کردم همه چیزو
قاشق رو روی برنجم گذاشتم و با دهن پر فریاد زدم:
_. داری با این کارات عصبیم میکنی چرا مدام این حرفو میگی. . . میخواستی عذاب وجدان بدی بهم؟ خب دادی
جونگ کوک به آرومی دستمالی برداشت و روی گونه اش رو که تکه ای از
برنج های داخل دهن من بهش چسبیده بود رو پاک کرد و جواب داد:
-مگه خودت نمیگفتی که گند زدم به زندگیت؟ خب دارم ازت معذرت
خواهی میکنم. . .
تمام برنجی که داخل دهنم بود رو جویده و نجویده قورت دادم و دوباره
فریاد زدم.
_ به معذرت خواهیت نیازی ندارم. . . فقط وانمود نکن که حس کنم ادم بده ی این داستان منم و تو داری با فداکاری همه چیزو گردن میگیری
قاشقش رو دوباره داخل سوپ صدف برد و لب زد:
-من وانمود نمیکنم. . . فقط حس میکنم همه چیزت بخاطر من از بین رفته
به صندلی زوار در رفته ای که روش نشسته بودم, تکیه دادم و اینبار با
صدای آرومتری گفتم:
_ببخسید که این مدت اذیتت کردم. . . فقط یکی رو میخواستم تا تقصیرا رو بندازم گردنش
با انگشت هام پیشونیم رو مالش دادم و زمزمه کردم:
-حتی اگر تو اون فیلمو پخش نمیکردی. . . یه اتفاق بدتر میافتاد
لبهاش رو جمع کرد و با تعجب نگاهم کرد.
-قبل از تو, یکی از پاپاراتزیا فهمیده بود که من همجنس گرام. . .
جونگ کوک با چشم هایی که بخاطر گشاد شدن بیش از حد, ترسناک
بنظر میرسیدن, به سمت جلو اومد و لب زد:
-از کجا میدونست؟
سرم روی میز کوبیدم و لب زد
_باهاش خوابیده بودم. . .
اینبار سوپ صدف داخل دهن جونگ کوک بود که به سمتم پرتاب شد.
-وات دِ فاک. . . تو با یه پاپاراتزی خوابیده بودی؟
دستمالی رو برداشتم و درحالیکه صورتم رو تمیز میکردم, شونه ای باال
انداختم و گفتم.
-مگه خبر داشتم که پاپاراتزیه. . . فقط یه وان نایت بود. . .
-خب االن کجاست؟ اگر بگه چی میشه؟
لبهام رو جمع کردم و جواب دادم:
-مهم نیست. . . اون موقع نمیخواستم کسی بفهمه که گی ام برای همین بهش
باج دادم. . . اما االن با وجود تو حتی اگر بگه هم کسی بهش توجه نمیکنه؛
شبیه سودجوها بنظر میرسه.
سری تکون داد و زمزمه کرد:
-تو واقعا محشری. . . تو مثلا آیدل بودی. . . بعد وان نایت میرفتی هر
دفعه؟
با حرص قاشم رو داخل برنج سفید فرو بردم و لب زدم:
-انتظار داشتی دیکمو ببرم و بندازم تو سطل آشغال؟ یا فکر میکنی آیدال از
نسل مسیح و مریم مقدسن که هیچ کاری نکنن
زیر لب غرغری کردم و بی توجه به نگاه های اون پسر, دهنم رو با گوشت
و برنج پر کردم.
-پس یعنی تمام این مدت بیخودی داشتی اذیتم میکردی؟
ابروم رو باال دادم و نگاهی بهش کردم.
نباید بهش میگفتم! اون پسر جنبه و ظرفیت کافی برای محبت رو نداشت.
غذایی که داخل دهنم بود رو قورت دادم و لب زدم:
-بیخـود؟ تو فیلم سکسمونو پخش کردی احمق. . . انتظار داشتی چیکار
کنم؟
-اونی که بهش تجاوز شده من بودم. . . من باید ناراحت باشم
خنده ای کردم و با فکی که یکبار به روی میز خورده و برگشته بود, نگاهش
کردم
_این تو نبودی که داد میزدی میخوام باهات سکس کنم؟ یا تو نبودی که مدام میگفتی محکم تر؟ من که بهت گفتم برو. . . از چه تجاوزی صحبت میکنی
کمی کیمچی برداشتم و داخل دهنم گذاشتم.
این پسر واقعا پررو بود.
۹.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.