تو مال منی پارت7
آنجلا:حرف خوصوصیتون چی بود مستر کیم
تهیونگ:دوشیزه ژوبرت دلیل این همه سخت گیریتون چیه وقتی که با قانون های سلطنتی آشنایین
آنجلا:من قانون ها رو تا زمانی رعایت میکنم که توی قصر خودمم اینجا شرکت منه و با قانون های من حرکت میکنه مستر کیم ... امید وارم متوجه شده باشید!(نگاه های دارک)
&که تهیونگ از روی صندلیش بلند شد و به طرف آنجلا رفت صندلی آنجلا رو طرف خودش برگردوند و دستای کشیدشو گذاشت روی دسته صندلی و به طرف آنجلا کمی خم شد و گفت
تهیونگ:ولی من آدمیم که قانون های همه رو زیر پا میزارم پرنسس حتی اگه پدرم باشه
آنجلا:که از یقه ژاکتش گرفتم و نزدیک تر خودم کردم و تو چشاش زل زدم و گفتم:برام مهم نیس قانون های کیا رو زیر پا میزاری کیم ولی بدون کسی از خط قرمز های من رد بشه خودش باید تاوانش رو قبول کنه پرنس
&هر دو زل زده عصبی زل زده بودن به چشاش هم که در یهو باز شد و کوک داخل شد سرش پاین بود ووقتی سرشو بلند کرد و حال دو نفر رو دید گفت
کوک:ولیعهد؟... بخشید اف کنید که مزاحم میشم ولی باید حرکت کنیم(سرش رو پایین انداخت و با جدیت گفت)
&ولی همچنان تهیونگ و آنجلا بهم زل زده بودن انگار مسابقه زل زدن گذاشته بودکه هر کس خطایی کرد بازندس
کوک:اهم(بلند)
&که آنجلا یقه تهیونگ رو ول کرد و تهیونگ عقب گرد کرد
تهیونگ:کار ما تا فردا اینجا تمومه وقتی شرط دوشیزه ژوبروت انجام شد برگه رو برای من میارید تا امضا کنم اینجا خیلی کسل کنندس با قانون هاش مگه نه رئیس(پوزخند و حرصی)
انجلا:اجباری برای اینجا کار کردنتون توی شرکتی که کسل کندس نیس مستر کیم(پوکر فیس)
&با جواب یهویی آنجلا تهیونگ ماتش برد و کوک شکه شد چون تاحالا کوک ندیده بود که کسی سربالا به ولیعهد جواب بده و تهیونگ از این همه مغروری و حاضر جواب بودن آنجلا تعجب کرده بود
آنجلا:(پوزخند)
تهیونگ:بریم
&که تهیونگ از اتاق خارج شد و کوک هم به دنبالش
که کوک به ته گفت
کوک:تا حالا کسی توی اشراف زاده ها ندیده بودم که اینقدر رک باشه
تهیونگ: از سرکش بودنش خوشم میاد اون رام من میشه تو نگران نباش یونگی کجاست؟(پوزخند)
کوک:عمارت منتظر ماست کی قراره به فرانسه برگردیم؟
تهیونگ:وقتی قرارداد رو امضا کردیم
کوک:خوبه
&نکته:تهیونگ کوک و یونگی باهم رفیق هستن فقط موقع انجام وظیفه باهم برخورد کاری دارن
ویو به آنجلا وقتی کوک و تهیونگ بیرون رفتن
آنجلا:پسره پرو فکر کرده پیشش کم میارم هوفف هنوزم اون نگاه های عصبی فا*کیش یادم میوفته هول میکنم بلند شدم و بعد از گفتم کار های قرار داد به لوسی به اتاقم رفتم ساعت ۶ عصر شده بود هنوز به ساعت ۸ مونده بود تصمیم گرفتم کمی طراحی کنم پس وسایلمو چیدم و شروع کردم تا زمانی که
تهیونگ:دوشیزه ژوبرت دلیل این همه سخت گیریتون چیه وقتی که با قانون های سلطنتی آشنایین
آنجلا:من قانون ها رو تا زمانی رعایت میکنم که توی قصر خودمم اینجا شرکت منه و با قانون های من حرکت میکنه مستر کیم ... امید وارم متوجه شده باشید!(نگاه های دارک)
&که تهیونگ از روی صندلیش بلند شد و به طرف آنجلا رفت صندلی آنجلا رو طرف خودش برگردوند و دستای کشیدشو گذاشت روی دسته صندلی و به طرف آنجلا کمی خم شد و گفت
تهیونگ:ولی من آدمیم که قانون های همه رو زیر پا میزارم پرنسس حتی اگه پدرم باشه
آنجلا:که از یقه ژاکتش گرفتم و نزدیک تر خودم کردم و تو چشاش زل زدم و گفتم:برام مهم نیس قانون های کیا رو زیر پا میزاری کیم ولی بدون کسی از خط قرمز های من رد بشه خودش باید تاوانش رو قبول کنه پرنس
&هر دو زل زده عصبی زل زده بودن به چشاش هم که در یهو باز شد و کوک داخل شد سرش پاین بود ووقتی سرشو بلند کرد و حال دو نفر رو دید گفت
کوک:ولیعهد؟... بخشید اف کنید که مزاحم میشم ولی باید حرکت کنیم(سرش رو پایین انداخت و با جدیت گفت)
&ولی همچنان تهیونگ و آنجلا بهم زل زده بودن انگار مسابقه زل زدن گذاشته بودکه هر کس خطایی کرد بازندس
کوک:اهم(بلند)
&که آنجلا یقه تهیونگ رو ول کرد و تهیونگ عقب گرد کرد
تهیونگ:کار ما تا فردا اینجا تمومه وقتی شرط دوشیزه ژوبروت انجام شد برگه رو برای من میارید تا امضا کنم اینجا خیلی کسل کنندس با قانون هاش مگه نه رئیس(پوزخند و حرصی)
انجلا:اجباری برای اینجا کار کردنتون توی شرکتی که کسل کندس نیس مستر کیم(پوکر فیس)
&با جواب یهویی آنجلا تهیونگ ماتش برد و کوک شکه شد چون تاحالا کوک ندیده بود که کسی سربالا به ولیعهد جواب بده و تهیونگ از این همه مغروری و حاضر جواب بودن آنجلا تعجب کرده بود
آنجلا:(پوزخند)
تهیونگ:بریم
&که تهیونگ از اتاق خارج شد و کوک هم به دنبالش
که کوک به ته گفت
کوک:تا حالا کسی توی اشراف زاده ها ندیده بودم که اینقدر رک باشه
تهیونگ: از سرکش بودنش خوشم میاد اون رام من میشه تو نگران نباش یونگی کجاست؟(پوزخند)
کوک:عمارت منتظر ماست کی قراره به فرانسه برگردیم؟
تهیونگ:وقتی قرارداد رو امضا کردیم
کوک:خوبه
&نکته:تهیونگ کوک و یونگی باهم رفیق هستن فقط موقع انجام وظیفه باهم برخورد کاری دارن
ویو به آنجلا وقتی کوک و تهیونگ بیرون رفتن
آنجلا:پسره پرو فکر کرده پیشش کم میارم هوفف هنوزم اون نگاه های عصبی فا*کیش یادم میوفته هول میکنم بلند شدم و بعد از گفتم کار های قرار داد به لوسی به اتاقم رفتم ساعت ۶ عصر شده بود هنوز به ساعت ۸ مونده بود تصمیم گرفتم کمی طراحی کنم پس وسایلمو چیدم و شروع کردم تا زمانی که
۲۵.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.