part: 47
میتونستم تعجبو تو چهره همه کسایی که تو استادیوم حضور داشتن رو ببینم از اعضای انهایپن گرفته بود تا تماشاچی ها مطمئنم بخاطر این هم هیت میخورم هم تنبیه میشم ولی برام مهم نیس چون دیگه از حدش گذشته بود و اینو فقط به یونجی نه حتی یبار به سوبین هم زده بود مردکه عوضی
یون کیونگ اروم جوری که خودمون بشنویم گف
_افرین شاینینگ مکنه از تربیتت راضیم(خنده)
خنده ای به حرفش کردم
مجری: اه خب ازین بحث بیایم بیرون و به بخش اصلی برنامه برسیم
تو این بخش قرعه کشی میکنیم هرکی هر اهنگی براش بیاد باید باهاش برقصه ولی تو چیز دیگه داریم که احتمال دراووردنشون فقط2درصده اونا اتاق هایی هستن که ی چیزایی داخلشونهس و خب نوبتی از بزرگترین ایدلمون شروع میکنیم تا کوچیکترین
کوچیکترین که من بودم هعی
همه ایدل ها نوبتی برداشتن و هرکدوم ی دنس اجرا میکردن و در اخرم نوبت به من رسید پاشدم سمت اون میزی که برگه ها داخلش بودن و یکی برداشتم و به مجری دادم
وقتی بازش کرد با تعجب گف
_واو امکان دراووردن این خیلی خیلی کم بود ولی براتو درومد
فک میکردم که ی اتاق ترسناک باشه ازون اتاقایی که من دوس دارم مث اتاق فراری چیزی ولی نه اون نبود
مجری: خب هانا تو باید بری برای15دقیقه داخل ی اتاق که پر شده از عکس های حفره های مختلف
اینو که گف ترس و استرس کل بدنمو گرف دستم دوباره شروع به لرزیدن کرد امکان نداشت بتونم همچین چیزیو تحمل کنم مطمئنم تا مرض دیوونه شدن میرم
هانا: بله؟
مجری: باید برای 15دقیقه توی اتاق پر از حفره بمونی
یونجی: اما نمیشه هانا فوبیای حفره داره
مجری: متاسفانه کاری نمیشه کرد
یون کیونگ: وقتی فوبیا داره چطور انتظار دارین که15دقیقه اون تو بمونه(عصبی)
مجری: بنظر من چن تا سوراخ ترسی نداره که اخه از چیش میترسی
هانا: مشکلی نیس میرم
سوهی: ولی نمیتونی تحمل کنی که اون تو بمونی
هانا: اشکال نداره میتونم ناسلامتی من شاینینگ مکنه ام
هانا: خب کجا باید برم
مجری به یکی از استف های اونجا گف تا اتاقو بهم نشون بده اتاق دقیقا داخل استادیوم بود میتونستم راحت چهره نگران اعضا رو ببینم
وقتی رفتم داخل اتاق استف در اتاقو بست و رف
با دیدن اون حفره ها یلحظه نزدیک بود قلبم وایسه شاید احمقانه بنظر بیاد که ادم از چن تا حفره کوچیک بترسه ولی من واقعا واقعا بشدت میترسیدم
وقتی نگاشون کردم حس کردم کل بدنم مغزم همش سوراخ شده و باعث شد سرگیجه بگیرم یچیزی بهم وصل کرده بودن که اگه نگاه نکردم اژیرش دربیاد پس مجبور بودم نگاه کنم هرچی بیشتر میگذشت برام یکم عادی میشد ولی این ی ارامش قبل طوفان بود
یدفعه سرم بشدت درد گرفت حس میکردم کل بدنم سوراخ شده مغزم دستامو که نگا میکردم حفره های بزرگ و کوچیکی رو کل بدنم ایجاد شده بود که مطمئن اثر همین فوبیام بود
در حدی حالم بد بود توان وایسادن رو پاهامو نداشتم ولی سعی کردم سر پا بمونم وقتی که 15دقیقه تموم شد و در اون اتاق فاکی باز شد به سرعت رفتم بیرون ولی نمیتونستم رو پاهام وایسم و......
یون کیونگ اروم جوری که خودمون بشنویم گف
_افرین شاینینگ مکنه از تربیتت راضیم(خنده)
خنده ای به حرفش کردم
مجری: اه خب ازین بحث بیایم بیرون و به بخش اصلی برنامه برسیم
تو این بخش قرعه کشی میکنیم هرکی هر اهنگی براش بیاد باید باهاش برقصه ولی تو چیز دیگه داریم که احتمال دراووردنشون فقط2درصده اونا اتاق هایی هستن که ی چیزایی داخلشونهس و خب نوبتی از بزرگترین ایدلمون شروع میکنیم تا کوچیکترین
کوچیکترین که من بودم هعی
همه ایدل ها نوبتی برداشتن و هرکدوم ی دنس اجرا میکردن و در اخرم نوبت به من رسید پاشدم سمت اون میزی که برگه ها داخلش بودن و یکی برداشتم و به مجری دادم
وقتی بازش کرد با تعجب گف
_واو امکان دراووردن این خیلی خیلی کم بود ولی براتو درومد
فک میکردم که ی اتاق ترسناک باشه ازون اتاقایی که من دوس دارم مث اتاق فراری چیزی ولی نه اون نبود
مجری: خب هانا تو باید بری برای15دقیقه داخل ی اتاق که پر شده از عکس های حفره های مختلف
اینو که گف ترس و استرس کل بدنمو گرف دستم دوباره شروع به لرزیدن کرد امکان نداشت بتونم همچین چیزیو تحمل کنم مطمئنم تا مرض دیوونه شدن میرم
هانا: بله؟
مجری: باید برای 15دقیقه توی اتاق پر از حفره بمونی
یونجی: اما نمیشه هانا فوبیای حفره داره
مجری: متاسفانه کاری نمیشه کرد
یون کیونگ: وقتی فوبیا داره چطور انتظار دارین که15دقیقه اون تو بمونه(عصبی)
مجری: بنظر من چن تا سوراخ ترسی نداره که اخه از چیش میترسی
هانا: مشکلی نیس میرم
سوهی: ولی نمیتونی تحمل کنی که اون تو بمونی
هانا: اشکال نداره میتونم ناسلامتی من شاینینگ مکنه ام
هانا: خب کجا باید برم
مجری به یکی از استف های اونجا گف تا اتاقو بهم نشون بده اتاق دقیقا داخل استادیوم بود میتونستم راحت چهره نگران اعضا رو ببینم
وقتی رفتم داخل اتاق استف در اتاقو بست و رف
با دیدن اون حفره ها یلحظه نزدیک بود قلبم وایسه شاید احمقانه بنظر بیاد که ادم از چن تا حفره کوچیک بترسه ولی من واقعا واقعا بشدت میترسیدم
وقتی نگاشون کردم حس کردم کل بدنم مغزم همش سوراخ شده و باعث شد سرگیجه بگیرم یچیزی بهم وصل کرده بودن که اگه نگاه نکردم اژیرش دربیاد پس مجبور بودم نگاه کنم هرچی بیشتر میگذشت برام یکم عادی میشد ولی این ی ارامش قبل طوفان بود
یدفعه سرم بشدت درد گرفت حس میکردم کل بدنم سوراخ شده مغزم دستامو که نگا میکردم حفره های بزرگ و کوچیکی رو کل بدنم ایجاد شده بود که مطمئن اثر همین فوبیام بود
در حدی حالم بد بود توان وایسادن رو پاهامو نداشتم ولی سعی کردم سر پا بمونم وقتی که 15دقیقه تموم شد و در اون اتاق فاکی باز شد به سرعت رفتم بیرون ولی نمیتونستم رو پاهام وایسم و......
۷.۷k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.