(فراموش نشدنی)p.8
ا/ت*ویو
داخل اتاق هتل هستم تنهام
یهو یکی در زد
سوهون:منم داداشی
ا/ت:اومدم
رفتم در و باز کردم اومد داخل
سوهون:خب دیگه اون واحد رو خریدم که داخل اون ساختمون بزرگ سئول هست وسایلت رو جمع کن بریم (با خوشحالی)
ا/ت:یعنی دیگه کارت تموم شو
سوهون:اره
ا/ت:ایول پس من هرچه زودتر اماده میشم به پرسنل میگم جمع کنن
سوهون:باشه
نویسنده*ویو
اون ساختمونی که سوهون ازش حرف میزنه همون ساختمونیه که جانکوک یه واحد در واقعیت داخل سئول داره ازش
و جانکوک الان داخل اون واحد هست و خونش اونجاست
کوک*ویو
(چند ساعت بعد)
داخل خونم هستم مثل اینکه ۲ نفر تازه اومدن واحد جلویی من
یه زن و یه مرد هستن
هنوز ندیدمشون
فکر کنم زن و شوهرن
ا/ت*ویو
اومدیم وارد خونموش شدیم خیلی قشنگه ۳ اتاق خوابست خیلی قشنگه من اتاقم رو انتخاب کردم
سوهون هم همینطور یدونه اتاق هم میشه اتاق مهمون
حیلی خوشحالم که تونستم به دستش بیاریم
ب ا/ت*ویو
همچنین پی گیر جستجو هستیم متوجه شدیم که
ا/ت و سوهون فرار کردن و سوهون در خطر نیستش
دست راست سوهون رو گیر انداختیم یونجون
هرچقدر هم شکنجش میدیم جواب نمیده
بادیگارد ها:رئیس چیکار کنیم
ب ا/ت:پاهاش رو بشکنید
اومدن پاهاش رو بشکننن یهو یونجون گفت
یونجون:باشه باشه میگم(به زور چون خیلی خیلی کتک خورده)
ب ا/ت:اونا کجان بگو
یونجون:اوو..ننا....ر.فتن...سئول
ب ا/ت:سئول کره جنوبی
یونجون:اا...رهه
ب ا/ت:ولش کنید
بادیگارد ها:چشم رئیس
ب ا/ت:تمام سئول رو بگردید و پسر و دخترم رو پیدا کنید
داخل اتاق هتل هستم تنهام
یهو یکی در زد
سوهون:منم داداشی
ا/ت:اومدم
رفتم در و باز کردم اومد داخل
سوهون:خب دیگه اون واحد رو خریدم که داخل اون ساختمون بزرگ سئول هست وسایلت رو جمع کن بریم (با خوشحالی)
ا/ت:یعنی دیگه کارت تموم شو
سوهون:اره
ا/ت:ایول پس من هرچه زودتر اماده میشم به پرسنل میگم جمع کنن
سوهون:باشه
نویسنده*ویو
اون ساختمونی که سوهون ازش حرف میزنه همون ساختمونیه که جانکوک یه واحد در واقعیت داخل سئول داره ازش
و جانکوک الان داخل اون واحد هست و خونش اونجاست
کوک*ویو
(چند ساعت بعد)
داخل خونم هستم مثل اینکه ۲ نفر تازه اومدن واحد جلویی من
یه زن و یه مرد هستن
هنوز ندیدمشون
فکر کنم زن و شوهرن
ا/ت*ویو
اومدیم وارد خونموش شدیم خیلی قشنگه ۳ اتاق خوابست خیلی قشنگه من اتاقم رو انتخاب کردم
سوهون هم همینطور یدونه اتاق هم میشه اتاق مهمون
حیلی خوشحالم که تونستم به دستش بیاریم
ب ا/ت*ویو
همچنین پی گیر جستجو هستیم متوجه شدیم که
ا/ت و سوهون فرار کردن و سوهون در خطر نیستش
دست راست سوهون رو گیر انداختیم یونجون
هرچقدر هم شکنجش میدیم جواب نمیده
بادیگارد ها:رئیس چیکار کنیم
ب ا/ت:پاهاش رو بشکنید
اومدن پاهاش رو بشکننن یهو یونجون گفت
یونجون:باشه باشه میگم(به زور چون خیلی خیلی کتک خورده)
ب ا/ت:اونا کجان بگو
یونجون:اوو..ننا....ر.فتن...سئول
ب ا/ت:سئول کره جنوبی
یونجون:اا...رهه
ب ا/ت:ولش کنید
بادیگارد ها:چشم رئیس
ب ا/ت:تمام سئول رو بگردید و پسر و دخترم رو پیدا کنید
۲۰۱
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.