عشق اشتباه 16
ات : باشه
.
.
.
یه دو ساعتی میشه راه افتادیم و من و کوک هیچ حرفی باهم نزدیم
نمیدونم چرا ولی اصلا دوست نداشتم
هانا و کای باهم بیان
تو همین فکرا بودم که یهو دیدم جونگ کوک داره صدام میکنه
کوک : ات
ات : ب بله
کوک : تو فکری
ات : اره یکم ذهنم درگیر یچیزی
شده
اگه بهت بگم قول میدی به کای و هانا چیزی نگی؟
کوک: اره بگو
ات : از وقتی هانا اومده کای رفتارش فرق کرده
بیش از حد باهم صمیمین
درسته چند ساله باهم دوستن ولی این دیگه بیش از حد صمیمیه
کوک :از چه لحاظ میگی خیلی صمیمی ان
ات : مثلا همدیگرو بغل میکنن کنار هم میشینن
امروز که از خواب بیدار شدم رفتم تو بالکن دیدم دست همو گرفتن
الانم که تو یه ماشینن
نمیدونم باید چیکار کنم
کوک : الان میخوای چیکار کنی
ات : نمیدونم
ویو کوک
وقتی داشت این حرفارو میزد بغض کرده بود
پس صد در صد اگه بفهمه این بهش خیانت میکنه خیلی اذیت میشه
کاش میتونستم مال خودم کنمش
این پسره ی عوضی که قدرشو نمیدونست
کوک : میگم توام حرصشو در بیار
ات : چجوری
کوک : توام با من باش
که گوشیه کوک زنگ خورد
کریم بود
کر : ببین اینجا یکم جلوتر یه جایی داره برا نشستن رسیدی اونجا نگه دار یکم استراحت کنیم
کوک : باشه
ات : چی گفت
کوک : یکم جلوتر یه جاییه برا نشستن
میگه اونجا وایسیم استراحت کنیم
کوک :الان رفتیم اونجا توام همش با من باش
ات : خب چیکار کنم
کوک : همش با من حرف بزن دستمو بگیر پیش من بشین
ات : باشه
بعد از نیم ساعت رسیدیم به اونجا و نگه داشتیم تا یکم استراحت کنیم
لطفا حمایت 🎀🌚
.
.
.
یه دو ساعتی میشه راه افتادیم و من و کوک هیچ حرفی باهم نزدیم
نمیدونم چرا ولی اصلا دوست نداشتم
هانا و کای باهم بیان
تو همین فکرا بودم که یهو دیدم جونگ کوک داره صدام میکنه
کوک : ات
ات : ب بله
کوک : تو فکری
ات : اره یکم ذهنم درگیر یچیزی
شده
اگه بهت بگم قول میدی به کای و هانا چیزی نگی؟
کوک: اره بگو
ات : از وقتی هانا اومده کای رفتارش فرق کرده
بیش از حد باهم صمیمین
درسته چند ساله باهم دوستن ولی این دیگه بیش از حد صمیمیه
کوک :از چه لحاظ میگی خیلی صمیمی ان
ات : مثلا همدیگرو بغل میکنن کنار هم میشینن
امروز که از خواب بیدار شدم رفتم تو بالکن دیدم دست همو گرفتن
الانم که تو یه ماشینن
نمیدونم باید چیکار کنم
کوک : الان میخوای چیکار کنی
ات : نمیدونم
ویو کوک
وقتی داشت این حرفارو میزد بغض کرده بود
پس صد در صد اگه بفهمه این بهش خیانت میکنه خیلی اذیت میشه
کاش میتونستم مال خودم کنمش
این پسره ی عوضی که قدرشو نمیدونست
کوک : میگم توام حرصشو در بیار
ات : چجوری
کوک : توام با من باش
که گوشیه کوک زنگ خورد
کریم بود
کر : ببین اینجا یکم جلوتر یه جایی داره برا نشستن رسیدی اونجا نگه دار یکم استراحت کنیم
کوک : باشه
ات : چی گفت
کوک : یکم جلوتر یه جاییه برا نشستن
میگه اونجا وایسیم استراحت کنیم
کوک :الان رفتیم اونجا توام همش با من باش
ات : خب چیکار کنم
کوک : همش با من حرف بزن دستمو بگیر پیش من بشین
ات : باشه
بعد از نیم ساعت رسیدیم به اونجا و نگه داشتیم تا یکم استراحت کنیم
لطفا حمایت 🎀🌚
۷.۶k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.