اجوما: دخترم جیمین گفت شب قراره به یه مهمونی برین ساعت پن
اجوما: دخترم جیمین گفت شب قراره به یه مهمونی برین ساعت پنج حاظر باشین
ات: باسه اجوما
رفتم اتاقم و خودمو پرت کردم رو تخت که بعد چند مین خوابم برد
ساعت سه و نیم بود که بیدار شدم یکم رو تخت نشستم مغزم ریکاوری شد یادم اومد باید حاظر شم رفتم دوش گرفتمو موهامو خشک کردم یه لباس انتخواب کردمو پوشیدم موهامو حالت موج دار دادمو عطر زدم رفتم پایین
ات: سلام اجوما
اجوما: سلام دخترم ... جیمین دم در منتطرته
ات: باسه خدافظ
رفتم بیرون جیمین به ماشین تکیه داده بود
جیمین: چه جذاب شدی لیدی... بیا بریم
ات: تو جذاب تری مستر
رفتم سوار ماشین شدمو حرکت کردیم سمت مهمونی پیاذه شدیم جیمین دستمو گرفتو به خودش چسبوندم رفتیم تو که یه مردی اومد سمتمون
اون وو: سلام دوست قدیمی... این لیدی زیبا کی باشن؟
جیمین: دوست دخترمه
اون وو: خوشبختم خانومه...
ات: ات هستم
اون وو: لبخند... من برم به مهمونای دیگع سر بزنم
جیمین: هووم
اون مرده رفت
جیمین: از پیشم جم نخور فهمیدب؟ اینجا همه مافیان
ات: باش
رفتیم یه جایی نشستیم که ته و کوک اومدن
کوک و ته: سلام
ات و جیمین: سلام
کوک: چرا کنار همین دست همو گرفتین؟ شما...
جیمین: اره ات دوست دخترمه
ته: مبارکههه
ات: یااا
جیمین: خجالت کشیدی؟
ات: نه
کوک: مشخصه
ته: راستی جیمین اون وو گفت کارمون دتره
جیمین: باشه... ات تو همینجا بشین تا من بیام
ات: چشم
جیمین: خنده
جیمین رفت منم نشسته بودم همونجا که دچیدم یه پسر اومد پیشم نشست
فلیکس: لیدی افتخار میدی برقصیم؟
ات: برو من خودم دوست پسر دارم
فلیکس: دوست پسرت نمیتونه کاری بگنه
ات: گفتم برو
بلند شدم رفتم دستشویی که دیدم عمون پسره اومده دنبالم و اونجا وایستاده
ات: زبون ادم نمیفهمی؟
فلیکس: نه
اومد سمتم چسبوندم به دیوار میخواست ببوستم که با زانو زدم بین پاهاش و زود رفتم و چسبیدم به جیمین
جیمین: چیشده
ات: اون پسره میخواست بزور ببوستم
جیمین: چی... کدوم عوضیی جرعت کرده (بلند)
فلیکس: سلام پارک جیمین... دوست دختر توعع؟
جیمین: عوضی تو بهش نزدیک شدی همینم میتونه صادر کننده ی حکم مرگت باشه
به بادیگارداش علامت دادو پسررو گرفتم بردن
جیمین: کاری که نکرد نه
ات: نه در رفتم
جیمین: خوبخ
ات: جیمین من خستم میشه بریم
جیمین: باسه بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم تو ماشین همش سرم میرفت که خوابم برد
جیمین ویو
تو ماشین دیدم ات خوابش برد وقتی رسیدیم براید بغلش کردم بردم تو لباسشو عوض گردمو و بردم رو تخت بغلش کردمو خوابیدیم
ادامه دارد
بغیشو فردا ظهر میزارم
ات: باسه اجوما
رفتم اتاقم و خودمو پرت کردم رو تخت که بعد چند مین خوابم برد
ساعت سه و نیم بود که بیدار شدم یکم رو تخت نشستم مغزم ریکاوری شد یادم اومد باید حاظر شم رفتم دوش گرفتمو موهامو خشک کردم یه لباس انتخواب کردمو پوشیدم موهامو حالت موج دار دادمو عطر زدم رفتم پایین
ات: سلام اجوما
اجوما: سلام دخترم ... جیمین دم در منتطرته
ات: باسه خدافظ
رفتم بیرون جیمین به ماشین تکیه داده بود
جیمین: چه جذاب شدی لیدی... بیا بریم
ات: تو جذاب تری مستر
رفتم سوار ماشین شدمو حرکت کردیم سمت مهمونی پیاذه شدیم جیمین دستمو گرفتو به خودش چسبوندم رفتیم تو که یه مردی اومد سمتمون
اون وو: سلام دوست قدیمی... این لیدی زیبا کی باشن؟
جیمین: دوست دخترمه
اون وو: خوشبختم خانومه...
ات: ات هستم
اون وو: لبخند... من برم به مهمونای دیگع سر بزنم
جیمین: هووم
اون مرده رفت
جیمین: از پیشم جم نخور فهمیدب؟ اینجا همه مافیان
ات: باش
رفتیم یه جایی نشستیم که ته و کوک اومدن
کوک و ته: سلام
ات و جیمین: سلام
کوک: چرا کنار همین دست همو گرفتین؟ شما...
جیمین: اره ات دوست دخترمه
ته: مبارکههه
ات: یااا
جیمین: خجالت کشیدی؟
ات: نه
کوک: مشخصه
ته: راستی جیمین اون وو گفت کارمون دتره
جیمین: باشه... ات تو همینجا بشین تا من بیام
ات: چشم
جیمین: خنده
جیمین رفت منم نشسته بودم همونجا که دچیدم یه پسر اومد پیشم نشست
فلیکس: لیدی افتخار میدی برقصیم؟
ات: برو من خودم دوست پسر دارم
فلیکس: دوست پسرت نمیتونه کاری بگنه
ات: گفتم برو
بلند شدم رفتم دستشویی که دیدم عمون پسره اومده دنبالم و اونجا وایستاده
ات: زبون ادم نمیفهمی؟
فلیکس: نه
اومد سمتم چسبوندم به دیوار میخواست ببوستم که با زانو زدم بین پاهاش و زود رفتم و چسبیدم به جیمین
جیمین: چیشده
ات: اون پسره میخواست بزور ببوستم
جیمین: چی... کدوم عوضیی جرعت کرده (بلند)
فلیکس: سلام پارک جیمین... دوست دختر توعع؟
جیمین: عوضی تو بهش نزدیک شدی همینم میتونه صادر کننده ی حکم مرگت باشه
به بادیگارداش علامت دادو پسررو گرفتم بردن
جیمین: کاری که نکرد نه
ات: نه در رفتم
جیمین: خوبخ
ات: جیمین من خستم میشه بریم
جیمین: باسه بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم تو ماشین همش سرم میرفت که خوابم برد
جیمین ویو
تو ماشین دیدم ات خوابش برد وقتی رسیدیم براید بغلش کردم بردم تو لباسشو عوض گردمو و بردم رو تخت بغلش کردمو خوابیدیم
ادامه دارد
بغیشو فردا ظهر میزارم
۲۰.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.