★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت 20....
سر انگشتای ظریفش سر شونه های تهیونگ رو لمس کرد و فشار آرومی بهشون داد .
حالا تهیونگ اخماش بیشتر توی هم بود ،متنفر بود از اینکه جونگکوک میتونست دستشو بخونه و مچشو بگیره!
پهلوهای جونگکوک رو نگه داشت و چنگ آرومی بهش زد:
_ دلت نمیخواد اینبار دمتو از جاش بکنم نه؟
جونگکوک سرشو توی گردن کشیده و سفید تهیونگ جا داد و جوری که لباش مماس گردن سفید تهیونگ کشیده بشه زمزمه کرد :
×ضربان قلبت داره میره بالا کیم تهیونگ...
تهیونگ نفسشو توی سینش حبس کرد متوجه ضربان قلب خودش نبود اما با شنیدن جمله جونگکوک و کشیده شدن لبای خیس و گرمش به گردنش حس کرد تمام گوشاش داره پر ضربان میشه !
نفس گرمشو توی گردن تهیونگ خالی کرد. حالا که فرصتشو داشت چرا امتحانش نمیکرد؟به هرحال اونقدرام بی میل نبود!
تهیونگ برای اون تنها آدمی بود که قابلیت دیوونه کردنشو داشت!
لبشو تر کرد و زبون گرمشو توی گودی گردن تهیونگ کشید و وقتی بی حرکت شدن تهیونگ رو دید لباشو مزه مزه کرد. چطور میتونست انقدر شیرین باشه؟! شیرین درست مثل عسل! اون طعم فوق العاده بود! جوری که جونگکوک هرگز از اون طعم سیر نمیشد! ( ادمین: پس ما چی ماعم میخوایممم ولی ما جونگکوک نیستیمممم ، ولی واقعا بیاید یکم از عشوه های جونگکوکو یاد بگیریم اونجوری صاحب یه تهیونگ میشیم )
دوباره حرکتشو تکرار کرد و قبل از اینکه تهیونگ بتونه خودشو از دست اون هیولا کوچولوی شیطون نجات بده دستاشو دور گردن تهیونگ انداخت و بیشتر گیرش انداخت و سرشو محکمتر توی گردن تهیونگ فرو کرد . اینبار بعد از دوتا لیس کشیده ای که زده ناخواسته گردن تهیونگ رو بین دندوناش گرفت.
ادامه دارد...
______________________________
کوچولوعای خودمین:)))
پارت 20....
سر انگشتای ظریفش سر شونه های تهیونگ رو لمس کرد و فشار آرومی بهشون داد .
حالا تهیونگ اخماش بیشتر توی هم بود ،متنفر بود از اینکه جونگکوک میتونست دستشو بخونه و مچشو بگیره!
پهلوهای جونگکوک رو نگه داشت و چنگ آرومی بهش زد:
_ دلت نمیخواد اینبار دمتو از جاش بکنم نه؟
جونگکوک سرشو توی گردن کشیده و سفید تهیونگ جا داد و جوری که لباش مماس گردن سفید تهیونگ کشیده بشه زمزمه کرد :
×ضربان قلبت داره میره بالا کیم تهیونگ...
تهیونگ نفسشو توی سینش حبس کرد متوجه ضربان قلب خودش نبود اما با شنیدن جمله جونگکوک و کشیده شدن لبای خیس و گرمش به گردنش حس کرد تمام گوشاش داره پر ضربان میشه !
نفس گرمشو توی گردن تهیونگ خالی کرد. حالا که فرصتشو داشت چرا امتحانش نمیکرد؟به هرحال اونقدرام بی میل نبود!
تهیونگ برای اون تنها آدمی بود که قابلیت دیوونه کردنشو داشت!
لبشو تر کرد و زبون گرمشو توی گودی گردن تهیونگ کشید و وقتی بی حرکت شدن تهیونگ رو دید لباشو مزه مزه کرد. چطور میتونست انقدر شیرین باشه؟! شیرین درست مثل عسل! اون طعم فوق العاده بود! جوری که جونگکوک هرگز از اون طعم سیر نمیشد! ( ادمین: پس ما چی ماعم میخوایممم ولی ما جونگکوک نیستیمممم ، ولی واقعا بیاید یکم از عشوه های جونگکوکو یاد بگیریم اونجوری صاحب یه تهیونگ میشیم )
دوباره حرکتشو تکرار کرد و قبل از اینکه تهیونگ بتونه خودشو از دست اون هیولا کوچولوی شیطون نجات بده دستاشو دور گردن تهیونگ انداخت و بیشتر گیرش انداخت و سرشو محکمتر توی گردن تهیونگ فرو کرد . اینبار بعد از دوتا لیس کشیده ای که زده ناخواسته گردن تهیونگ رو بین دندوناش گرفت.
ادامه دارد...
______________________________
کوچولوعای خودمین:)))
۶.۴k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳