PΛЯƬ24 (ادامه پارت قبل)
رسیدیم خونه از ماشین پیاده شدم
دستامو بردم بالا و خمیازه ای کشیدم
جیمین پیاده شد و رفت چمدونارو برداشتم
رفتم یدونه از چمدونارو گرفتم و رفتیم به سمت درب ورودی
رفتیم تو و بعد من چمدون رو مستقیم بردم بالا
در اتاقرو باز کردم وگذاشتمش توی اتاق
حوله رو برداشتم و رفتم حموم
یه دوش 15 دقیقه ی گرفتم و رفتم توی تخت دراز گشیدم تا خوابم برد
(از دید جیمین)
ا/ت مستقیم که از در وارد شد رفت سمت پله ها و رفت بالا توی اتاق خواب
چمدونارو گذاشتم دم در و رفتم توی اشپزخونه
داشتم اب میخوردم که صدای پیامک گوشیم اومد
برش داشتم و دیدم که یک پیام از اوم کی هست
بازش کردم و دیدم که نوشته:میدونم ازم متنفری...اما باید اخرین حرفارو بهت بزنم ...فردا ساعت 6 عصر بیا خونم تا باهم حرف بزنیم
گفتم:اگه حرفای اخره میام
و صفحه گوشیرو خاموش کردم
رفتم بالا توی اتاق خواب فک کردم ا/ت داره لباسارو مرتب میکنه
ولی دیدک که داره خواب هفت پادشاه میبینه
مگه خودش تخت نداشت؟
چمیدونم والا من از کارای این دختر سر در نمیارم
رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم روی مبل خوابیدم ....
دستامو بردم بالا و خمیازه ای کشیدم
جیمین پیاده شد و رفت چمدونارو برداشتم
رفتم یدونه از چمدونارو گرفتم و رفتیم به سمت درب ورودی
رفتیم تو و بعد من چمدون رو مستقیم بردم بالا
در اتاقرو باز کردم وگذاشتمش توی اتاق
حوله رو برداشتم و رفتم حموم
یه دوش 15 دقیقه ی گرفتم و رفتم توی تخت دراز گشیدم تا خوابم برد
(از دید جیمین)
ا/ت مستقیم که از در وارد شد رفت سمت پله ها و رفت بالا توی اتاق خواب
چمدونارو گذاشتم دم در و رفتم توی اشپزخونه
داشتم اب میخوردم که صدای پیامک گوشیم اومد
برش داشتم و دیدم که یک پیام از اوم کی هست
بازش کردم و دیدم که نوشته:میدونم ازم متنفری...اما باید اخرین حرفارو بهت بزنم ...فردا ساعت 6 عصر بیا خونم تا باهم حرف بزنیم
گفتم:اگه حرفای اخره میام
و صفحه گوشیرو خاموش کردم
رفتم بالا توی اتاق خواب فک کردم ا/ت داره لباسارو مرتب میکنه
ولی دیدک که داره خواب هفت پادشاه میبینه
مگه خودش تخت نداشت؟
چمیدونم والا من از کارای این دختر سر در نمیارم
رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم روی مبل خوابیدم ....
۱۹۷
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.