"NIGHT CLUB" p:2
عجیب بود هوسوکی که آنقدر روی وضع ا.ت حساسه بهش یه همچین پیشنهادی بده؛بیشتر از اینکه خوشحال باشه کنجکاو بود که چی تو سر دوستش میگذره ... پس آهی کشید و سرش رو تکون داد .
" باشه، قبوله.از امشب شروع میشه.ساعت ۹منتظرتم "
" یا من راننده ت نیستم! "
" اره،واسه همینم قراره بیای دنبال رفیقت...چون نمیخواد با راننده ش جایی بره ."
لحنش بدون اینکه بخواد تلخ شده بود .هوسوک هم متوجهش شد ولی چیزی نگفت.
میدونست وقتی پای یه سری چیزا وسط بیاد ا.ت چطوری قاطی میکنه...و خب اخیرا مواقعی که قاطی نمیکرد داشتن کمتر و کمتر میشدن .
دوباره لبخندی روی لبش نشوند و از ا.ت خداحافظی کرد و راضی بود که حداقل تونست جیمین رو راضی کنه .
لیسا هم آهی... از روی درد قلبش کشید .کلافگی و فشار های اون روز و یکنواخت بودن ...زندگیش که داشتن ذره ذره جونشو از بدنش بیرون ...میکشیدن.و اون میخواست فقط این روزا تموم شه .
" باشه، قبوله.از امشب شروع میشه.ساعت ۹منتظرتم "
" یا من راننده ت نیستم! "
" اره،واسه همینم قراره بیای دنبال رفیقت...چون نمیخواد با راننده ش جایی بره ."
لحنش بدون اینکه بخواد تلخ شده بود .هوسوک هم متوجهش شد ولی چیزی نگفت.
میدونست وقتی پای یه سری چیزا وسط بیاد ا.ت چطوری قاطی میکنه...و خب اخیرا مواقعی که قاطی نمیکرد داشتن کمتر و کمتر میشدن .
دوباره لبخندی روی لبش نشوند و از ا.ت خداحافظی کرد و راضی بود که حداقل تونست جیمین رو راضی کنه .
لیسا هم آهی... از روی درد قلبش کشید .کلافگی و فشار های اون روز و یکنواخت بودن ...زندگیش که داشتن ذره ذره جونشو از بدنش بیرون ...میکشیدن.و اون میخواست فقط این روزا تموم شه .
۵.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.