مافیای من part 7
راه افتادیم به سمت خونه...
از زبان لونا
داشتم جارو میکشیدم خیلی تشنم بود برگشتم یهو دیدم ارباب پارک جلومه و یک لیوان اب جلوم گرفته
=اهممم +فرمایشتون =این اب برای توعه +هه میدونم توش قرص خواب آور ریختی تا بهم مثل دخترای هرزه دست بزنی =(یکم از اب رو خورد) به درک خواستم بهت لطف کنم اما جنبه نداری +دارم اما ادم به هرکسی شک میکنه دگه
٪لونا +هااا لانا اومدی ~جیمین بیا توی اتاقم کارت دارم =باشه
+چیشده ٪ادم اگه عاشق دونفر بشه چه اتفاقی میوفته +اممم باید یکیشون معشوقه ی یک سالیت بشه یکی دیگه هم همسر همیشگیت و باید خودت راه دریت رو انتخاب کنی ٪اها
=خب داداش بگو حرفتو ~من احساس میکنم لانا عاشقم شده اخه توی عروسی داشت میوفتاد از پشت گرفتمش یکجوری با چشماش نگام میکرد و اروم گفت چقدر خوشگلی =اره به احتمال زیاد عاشقت شده...کوک
~هوم =تو یونا رو دوست داری ~عاشقشم =خب ببین یونا چیزایی که باهات تفاوت داره اینکه ازت پنچ سال بزرگتره، مامانت نمیزاره باهاش باشی،خیلیم زشته اما برعکس لانا خیلی خوشگل و جذابه و مهربونه ازت هم چهار سال کوچیک تره باهاشم ازدواج کردی مامانتم ازش خوشش اومده دیگه چی از این بهتر
~مثلا داری دلداریم میدی =خودت گفتی بیام و منم نظرم رو گفتم
تق تق تق
~بیا تو مرد: ارباب جناب جئون تشریف اوردن ~چییی.. باباااا
به همراه چندتا کارگر چینی ساختمانی برای سیم تلویزیون که اتصالیش درست شود امده ایم هروقت درست شد خبر میدهیم
از اصغر صغرایی شبکه خبر💜😂 (یادم نرود اسلاید دو لباس لانا در عروسی)
از زبان لونا
داشتم جارو میکشیدم خیلی تشنم بود برگشتم یهو دیدم ارباب پارک جلومه و یک لیوان اب جلوم گرفته
=اهممم +فرمایشتون =این اب برای توعه +هه میدونم توش قرص خواب آور ریختی تا بهم مثل دخترای هرزه دست بزنی =(یکم از اب رو خورد) به درک خواستم بهت لطف کنم اما جنبه نداری +دارم اما ادم به هرکسی شک میکنه دگه
٪لونا +هااا لانا اومدی ~جیمین بیا توی اتاقم کارت دارم =باشه
+چیشده ٪ادم اگه عاشق دونفر بشه چه اتفاقی میوفته +اممم باید یکیشون معشوقه ی یک سالیت بشه یکی دیگه هم همسر همیشگیت و باید خودت راه دریت رو انتخاب کنی ٪اها
=خب داداش بگو حرفتو ~من احساس میکنم لانا عاشقم شده اخه توی عروسی داشت میوفتاد از پشت گرفتمش یکجوری با چشماش نگام میکرد و اروم گفت چقدر خوشگلی =اره به احتمال زیاد عاشقت شده...کوک
~هوم =تو یونا رو دوست داری ~عاشقشم =خب ببین یونا چیزایی که باهات تفاوت داره اینکه ازت پنچ سال بزرگتره، مامانت نمیزاره باهاش باشی،خیلیم زشته اما برعکس لانا خیلی خوشگل و جذابه و مهربونه ازت هم چهار سال کوچیک تره باهاشم ازدواج کردی مامانتم ازش خوشش اومده دیگه چی از این بهتر
~مثلا داری دلداریم میدی =خودت گفتی بیام و منم نظرم رو گفتم
تق تق تق
~بیا تو مرد: ارباب جناب جئون تشریف اوردن ~چییی.. باباااا
به همراه چندتا کارگر چینی ساختمانی برای سیم تلویزیون که اتصالیش درست شود امده ایم هروقت درست شد خبر میدهیم
از اصغر صغرایی شبکه خبر💜😂 (یادم نرود اسلاید دو لباس لانا در عروسی)
۳.۹k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.