ازدواج اجباری پارت:¹
ازدواج اجباری پارت:¹
ویو ات
اهه یه روز درداور دیگه خسته شدم از زندگی راستی فراموش کردم بگم من ات هستم مین ات پدر و مادر من قمار میکنن منم محبورم برم کار کنم که بتونم قرصاشونو بدم 🥺اونا همیشه منو کتک میزننن من ۱۶ سالمه و نمیزارن به مدرسه برم ولی من یواشکی درس میخونم ما وقتی که من ۵ سالم بود خیلی پولدار بودیم ولی از وقتی شرکت بابام ورشکست شده این جوری شده زندگیمون.
ویو کوک
اهه سلام من جئون جونگ کوک هستم یکی از بزرگترین مافیا های جهان من 22ساله خوانوادهمو داخل تصادف 12سال پیش از دست دادم و میخوام انتقام بگیرم امروز قراره با اون طرفی که باعث مرگ خانواده ام شده باهاش قمار کنم اخخخخ خیلی خنگه این لندهور اخه کی سر دخترش قمار میکنه خوب بریم اماده شیم برای قمار باید ساعت 3 اونجا باشم الان ساعت ۲هس
کوک
بالاخره رسیدم درست سر وقت رفت سمت میز خوبب سر شرطی که گذاشتی هستی مستر مین نه؟
علامت بابای ات #) علامت کوک_)
#"اوه بله مستر جئون
_پس شروع کنیم
بعد از قمار
_اوه اوه باختی مستر مین
#"انگاری خوب ساعت 9 بیاید دنبالش
_توی ذهنش (به چپشم نگرفت که باخت وات 🙄🙄
ویو خونه ات
#" دخترممم بیا پاینن کارت داریم عزیزم
+وات چیشده باز سر چی شرط بستن
+اه بله اتفاقی افتاده
#$ ام اره عزیزم برو وسایلتو جم کن
+اخه چرا؟
# چون فروختیمت
+چییی هققق چرا شما چطور پدرو مادری هستید که بچه ی خودتونو میفروشید هااا
$ خفه شو بچه ی بیلیاقت گمشو وسایلتو جم کن
ات با تمام سرعت به سمت اتاق رفت و تا ساعت 8گریه کرد بلند شد و وسایل هاشو جم کرد ات داشتم لباس هامو رو جم میکردم
ات:اینا چجور پدر مادری هستن منو به یه قمار باز فروختن (گریه
ات تمام لباس هاشو جمع کرد و اشک هاشو پاک کرد و رفت پایین و کوک رو دید که داخل سالن نشسته
ویو ات
اهه یه روز درداور دیگه خسته شدم از زندگی راستی فراموش کردم بگم من ات هستم مین ات پدر و مادر من قمار میکنن منم محبورم برم کار کنم که بتونم قرصاشونو بدم 🥺اونا همیشه منو کتک میزننن من ۱۶ سالمه و نمیزارن به مدرسه برم ولی من یواشکی درس میخونم ما وقتی که من ۵ سالم بود خیلی پولدار بودیم ولی از وقتی شرکت بابام ورشکست شده این جوری شده زندگیمون.
ویو کوک
اهه سلام من جئون جونگ کوک هستم یکی از بزرگترین مافیا های جهان من 22ساله خوانوادهمو داخل تصادف 12سال پیش از دست دادم و میخوام انتقام بگیرم امروز قراره با اون طرفی که باعث مرگ خانواده ام شده باهاش قمار کنم اخخخخ خیلی خنگه این لندهور اخه کی سر دخترش قمار میکنه خوب بریم اماده شیم برای قمار باید ساعت 3 اونجا باشم الان ساعت ۲هس
کوک
بالاخره رسیدم درست سر وقت رفت سمت میز خوبب سر شرطی که گذاشتی هستی مستر مین نه؟
علامت بابای ات #) علامت کوک_)
#"اوه بله مستر جئون
_پس شروع کنیم
بعد از قمار
_اوه اوه باختی مستر مین
#"انگاری خوب ساعت 9 بیاید دنبالش
_توی ذهنش (به چپشم نگرفت که باخت وات 🙄🙄
ویو خونه ات
#" دخترممم بیا پاینن کارت داریم عزیزم
+وات چیشده باز سر چی شرط بستن
+اه بله اتفاقی افتاده
#$ ام اره عزیزم برو وسایلتو جم کن
+اخه چرا؟
# چون فروختیمت
+چییی هققق چرا شما چطور پدرو مادری هستید که بچه ی خودتونو میفروشید هااا
$ خفه شو بچه ی بیلیاقت گمشو وسایلتو جم کن
ات با تمام سرعت به سمت اتاق رفت و تا ساعت 8گریه کرد بلند شد و وسایل هاشو جم کرد ات داشتم لباس هامو رو جم میکردم
ات:اینا چجور پدر مادری هستن منو به یه قمار باز فروختن (گریه
ات تمام لباس هاشو جمع کرد و اشک هاشو پاک کرد و رفت پایین و کوک رو دید که داخل سالن نشسته
۱۱.۵k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.