خون آشام من🖤🍷
خون آشام من🖤🍷
پارت ۲۸
بورا:نه داشم شنواییت مشکل داره
تهیونگ:یااااااااا
ات:خب بسه دیگه
یونا :آره خب دیگه داره شب میشه بریم داخل چادرامون؟
ات:آره هوا هم داره سرد میشه
تهیونگ ویو
ات گف هوا سرده بریم داخل چادرامون و رفتیم ات داشت با گوشیش چت میکرد
بورا:شیطون داری با کی چت میکنی
ات:بورااااااااااااااا
بورا:ها پارتنر داری
ات:چرا گ.......
بورا:حرفتو بزن
ات:بچه اینجاس زشته (اشاره به تهیونگ😂)
تهیونگ:الان با من بودی
ات:نه بابا ،با صغری خانم بودم 😂
تهیونگ:بورا به این دوستت بگو دهنش رو ببنده
بورا: من دخالت نمیکنم
ات:بورا جونم میخوام یه سوال مهم ازت بپرسم
بورا:بپرس عشقم
ات:من یا داداشت
بورا:تو
تهیونگ: بورا یعنی داداشتو به یه حشره فروختی
بورا:چقد تو با هوشی
ات:الان به من تیکه انداختی یا داداشت
بورا:واییی چقد خستم
ات:باش منم به وقتش تلافی میکنم
بورا:من برم بخوابم عشقم
تهیونگ و ات باهم:بله
بورا:تهیونگ مگه تو عشق منی
ات:😂😂
تهیونگ :ات نخند
ات:😂😂😂
تهیونگ :اتتتتتتتتت
بورا:😂😂😂😂
تهیونگ ویو
ات و بورا باهم شروع کردن به خندیدن و منم دلم میخواستم لهشون کنم ولی غرورم نزاشت هه اونا دخترن
بورا:خب دیگه بخوابیم
ات:آره من واقعا خسته شدم
بورا :من اون گوشه میخوابم
ات:بورا من قرار بود اونجا بخوابم
بورا:اتااااااااا
ات:بورا من دیگه خر نمیشم
تهیونگ:مگه نبودی (آروم)
ات:تو چیزی گفتی
تهیونگ:نع
ات:مطمئنی
تهیونگ:آره
بورا:ات برگردیم به ادامه بحثمون
ات:آها آره یادم رف تو وسط میخوابی
بورا:من گوشه میخوابم
ات:بورااااااااااااااا(با کمی جیغ)
تهیونگ:بورااااااااااااااا
بورا:هااااااااااااااااااا
تهیونگ:بورا ، ات بسهههه
بورا و ات باهم :تو دخالت نکن
تهیونگ:برای ایمنی بیشتر ساکت میمونم😂
ات:اونییییی (یعنی خواهر یا آبجی)
بورا:بُیووو (یعنی چیه)
ات:تلوخدا🥺 (مظلوم نمایی)
بورا:...................
ات:به خاطر این اَلاف(اشاره به تهیونگ)
بورا:عععععع
ات:...........
خماری خیلی چیز بدیه😂😂
پارت ۲۸
بورا:نه داشم شنواییت مشکل داره
تهیونگ:یااااااااا
ات:خب بسه دیگه
یونا :آره خب دیگه داره شب میشه بریم داخل چادرامون؟
ات:آره هوا هم داره سرد میشه
تهیونگ ویو
ات گف هوا سرده بریم داخل چادرامون و رفتیم ات داشت با گوشیش چت میکرد
بورا:شیطون داری با کی چت میکنی
ات:بورااااااااااااااا
بورا:ها پارتنر داری
ات:چرا گ.......
بورا:حرفتو بزن
ات:بچه اینجاس زشته (اشاره به تهیونگ😂)
تهیونگ:الان با من بودی
ات:نه بابا ،با صغری خانم بودم 😂
تهیونگ:بورا به این دوستت بگو دهنش رو ببنده
بورا: من دخالت نمیکنم
ات:بورا جونم میخوام یه سوال مهم ازت بپرسم
بورا:بپرس عشقم
ات:من یا داداشت
بورا:تو
تهیونگ: بورا یعنی داداشتو به یه حشره فروختی
بورا:چقد تو با هوشی
ات:الان به من تیکه انداختی یا داداشت
بورا:واییی چقد خستم
ات:باش منم به وقتش تلافی میکنم
بورا:من برم بخوابم عشقم
تهیونگ و ات باهم:بله
بورا:تهیونگ مگه تو عشق منی
ات:😂😂
تهیونگ :ات نخند
ات:😂😂😂
تهیونگ :اتتتتتتتتت
بورا:😂😂😂😂
تهیونگ ویو
ات و بورا باهم شروع کردن به خندیدن و منم دلم میخواستم لهشون کنم ولی غرورم نزاشت هه اونا دخترن
بورا:خب دیگه بخوابیم
ات:آره من واقعا خسته شدم
بورا :من اون گوشه میخوابم
ات:بورا من قرار بود اونجا بخوابم
بورا:اتااااااااا
ات:بورا من دیگه خر نمیشم
تهیونگ:مگه نبودی (آروم)
ات:تو چیزی گفتی
تهیونگ:نع
ات:مطمئنی
تهیونگ:آره
بورا:ات برگردیم به ادامه بحثمون
ات:آها آره یادم رف تو وسط میخوابی
بورا:من گوشه میخوابم
ات:بورااااااااااااااا(با کمی جیغ)
تهیونگ:بورااااااااااااااا
بورا:هااااااااااااااااااا
تهیونگ:بورا ، ات بسهههه
بورا و ات باهم :تو دخالت نکن
تهیونگ:برای ایمنی بیشتر ساکت میمونم😂
ات:اونییییی (یعنی خواهر یا آبجی)
بورا:بُیووو (یعنی چیه)
ات:تلوخدا🥺 (مظلوم نمایی)
بورا:...................
ات:به خاطر این اَلاف(اشاره به تهیونگ)
بورا:عععععع
ات:...........
خماری خیلی چیز بدیه😂😂
۲.۸k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.