PART3
(ویو بورام)
باز دوباره میخواد شروع کنه اصلا میدونه چقدر کاراش درد داره مرتیکه آشغال
∆هی سلام بورام اوضاعت چه طوره
_.......
∆خوبه بیا شروع کنیم(خطاب به محافظ ها)دستاش رو ببندید
دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم از این وضعیت خسته شده بودم دوباره با همون ماده اومد سمتم و به بازوم تزریق کرد دردش خیلی زیاد بود
_ایششششش عوضی عوضی(با حرص)
∆هیسسس تازه اولشه
_قسم میخورم یه روز همین بلا ها رو سرت میارم
∆او باشه باشه (خنده)
بد تر از درد سرم ها و نمونه هایی که ازم میگرفت کاراش بود هر موقع که منو میدید هی بدنم و لمس میکرد اصلا احساس خوبی بهم نمیداد حس میکردم داره بهم تجاوز میشه
(30دقیقه بعد)
دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم و از حال رفتم با هر ماده ای که بهم تزریق میکرد انگار چاقو وارد بدنم کردن بعضی وقت ها احساس میکردم داره شیره بدنم و میکشه بیرون
∆خب دیگه کارم تموم شد ببرینش داخل سلولش
(ویو سوجین)
(مکالمه تلفنی)
∆میدونم قربان ولی دوتا گونه مختلف نمیتونن باهم جفت شن بچشون زنده نمیمونه.......................باشه قربان من تلاش خودم رو میکنم................... خدانگهدار
به قدری اعصابم خورد بود که نمیفهمیدم چی کار میکنم فقط داد میزدم و هرچی دم دستم می اومد رو پرت میکردم
∆بالا خره ماله خودم میشی(خنده شیطانی)
(ویو جیمین)
اصلا تمرکز نداشتم سرم خیلی درد میکرد
+شتتتت فکر کن فکر کن باید از اینجا بری
توی افکار خودم بودم که در سلول بورام باز شد و چند نفر اون رو بی هوش آوردن داخل
+چی یعنی چی.....می...میخوان با منم این جوری کنن
달의 늑대인간🌑
باز دوباره میخواد شروع کنه اصلا میدونه چقدر کاراش درد داره مرتیکه آشغال
∆هی سلام بورام اوضاعت چه طوره
_.......
∆خوبه بیا شروع کنیم(خطاب به محافظ ها)دستاش رو ببندید
دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم از این وضعیت خسته شده بودم دوباره با همون ماده اومد سمتم و به بازوم تزریق کرد دردش خیلی زیاد بود
_ایششششش عوضی عوضی(با حرص)
∆هیسسس تازه اولشه
_قسم میخورم یه روز همین بلا ها رو سرت میارم
∆او باشه باشه (خنده)
بد تر از درد سرم ها و نمونه هایی که ازم میگرفت کاراش بود هر موقع که منو میدید هی بدنم و لمس میکرد اصلا احساس خوبی بهم نمیداد حس میکردم داره بهم تجاوز میشه
(30دقیقه بعد)
دیگه واقعا نمیتونستم تحمل کنم و از حال رفتم با هر ماده ای که بهم تزریق میکرد انگار چاقو وارد بدنم کردن بعضی وقت ها احساس میکردم داره شیره بدنم و میکشه بیرون
∆خب دیگه کارم تموم شد ببرینش داخل سلولش
(ویو سوجین)
(مکالمه تلفنی)
∆میدونم قربان ولی دوتا گونه مختلف نمیتونن باهم جفت شن بچشون زنده نمیمونه.......................باشه قربان من تلاش خودم رو میکنم................... خدانگهدار
به قدری اعصابم خورد بود که نمیفهمیدم چی کار میکنم فقط داد میزدم و هرچی دم دستم می اومد رو پرت میکردم
∆بالا خره ماله خودم میشی(خنده شیطانی)
(ویو جیمین)
اصلا تمرکز نداشتم سرم خیلی درد میکرد
+شتتتت فکر کن فکر کن باید از اینجا بری
توی افکار خودم بودم که در سلول بورام باز شد و چند نفر اون رو بی هوش آوردن داخل
+چی یعنی چی.....می...میخوان با منم این جوری کنن
달의 늑대인간🌑
۸.۳k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.