خیلی اروم و خوشگله وقتی میخنده یاد مادرم میوفتم 🥺خیلی ناز
خیلی اروم و خوشگله وقتی میخنده یاد مادرم میوفتم 🥺خیلی نازه
من دارم چی میگم اوووفففففف
زینگگگگ زینگگگگ
هوپی: کجایی به ا/ت که نگفتی جین امروز پرواز داره بهش چیزی نگیا
یونگی: اروم باش به ا/ت گفتم به جین چیزی نمیگم
هوپی: چیییی پسر چرا همچین کاری کردی
یونگی: نمیدونم. حالش چطوره الان؟
هوپی: فرقی نکرده
یونگی: ا/ت تازه پیداش کرده
هوپی: نگرانش نباش
یونگی: نارحت نیستم خدافظ
بیب بیب
رفتم پایین که خانم جانگ زنگ زد
یونگی: اوووفففففف الان میام بیب بیب
باید برم فقط نکران ا/تم باید چیکار کنم اخه که گوشیش زنگ خورد جواب دادم
جانگ می: الو ا/ت باید یه چیزی رو بهت بگم
یونگی: ا/ت حالش خوب نیست
جانگ می: شما؟ ا/ت چیزیش شده؟ 😟
یونگی: دوستشی؟
جانگ می: اره😟
یونگی: خوبه میتونی بیای پیشش کار دارم تگه نمی تونی میمون...
جانگ می: میام کجاست الان؟ 😟
یونگی: خونه داداشش
جانگ می: الان میام
یونگی: پس من کلیدو میزارم زیر گلدون
جانگ می: باشه
بیب بیب
چقدر حرف میزنه نگران ا/تم یعنی تنهاش بزارم اما اگه نرم همه چی از دست میره پس راه اوفتادم یمت شرکت
ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بلند شدم یاد حوفای یونگی افتادم داشتم از اتاق بیرون میرفتم که چشمم به یه کاغذ خورد رفتم برداشتمش روش نوشته بود تا دوستت نیومد از جات تکون نخور
معلومه کار یونگی بود اما نمیشد رفتم پایین و از خونه رفتم بیرون تا برم پیش داداشمم داشتم میرفتم که دیدمش این مردک اینجا چی میخواد اومد جلوم و بهم گفت حالا پسر مردمو تو خونه راه میدی هه اینم اسم خودشو گذاشته برادر
ا/ت: اینجا چی میخوای گمشو
پدرت ا/ت: دوروز ولت مردم هوا برت داشت بر میکردی خونه
ا/ت: فکر کردی کی هستی
پدر ا/ت: بهت نشون میدم
کشون کشون بردتم مست ماشین هرچی تقلا کردم ولم نکرد
تو ماشین هیچ حرفی نزدیم دلم میخواست گریه کنم اما نمیخواستم این مرد گریه هامو ببینه بعد رسیدن به خونه محکم پرتم کرد منم افتادم و سرم درد گرفتم اما هیچ توجهی نکرد و اومد رو خیمه زد دوتا دستمو گذاشتم روی سینه هاش و هولش میدادم اما بی فایده بود کیس مارک های وحشتناکی میزاشتم ناله کوتاهی کردم جلوی خودمو میگرفتن اما هرچی بیشتر طول میکشید
.
.
.
.
.
لایک و کامنت یادت نره😐🐾
من دارم چی میگم اوووفففففف
زینگگگگ زینگگگگ
هوپی: کجایی به ا/ت که نگفتی جین امروز پرواز داره بهش چیزی نگیا
یونگی: اروم باش به ا/ت گفتم به جین چیزی نمیگم
هوپی: چیییی پسر چرا همچین کاری کردی
یونگی: نمیدونم. حالش چطوره الان؟
هوپی: فرقی نکرده
یونگی: ا/ت تازه پیداش کرده
هوپی: نگرانش نباش
یونگی: نارحت نیستم خدافظ
بیب بیب
رفتم پایین که خانم جانگ زنگ زد
یونگی: اوووفففففف الان میام بیب بیب
باید برم فقط نکران ا/تم باید چیکار کنم اخه که گوشیش زنگ خورد جواب دادم
جانگ می: الو ا/ت باید یه چیزی رو بهت بگم
یونگی: ا/ت حالش خوب نیست
جانگ می: شما؟ ا/ت چیزیش شده؟ 😟
یونگی: دوستشی؟
جانگ می: اره😟
یونگی: خوبه میتونی بیای پیشش کار دارم تگه نمی تونی میمون...
جانگ می: میام کجاست الان؟ 😟
یونگی: خونه داداشش
جانگ می: الان میام
یونگی: پس من کلیدو میزارم زیر گلدون
جانگ می: باشه
بیب بیب
چقدر حرف میزنه نگران ا/تم یعنی تنهاش بزارم اما اگه نرم همه چی از دست میره پس راه اوفتادم یمت شرکت
ا/ت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بلند شدم یاد حوفای یونگی افتادم داشتم از اتاق بیرون میرفتم که چشمم به یه کاغذ خورد رفتم برداشتمش روش نوشته بود تا دوستت نیومد از جات تکون نخور
معلومه کار یونگی بود اما نمیشد رفتم پایین و از خونه رفتم بیرون تا برم پیش داداشمم داشتم میرفتم که دیدمش این مردک اینجا چی میخواد اومد جلوم و بهم گفت حالا پسر مردمو تو خونه راه میدی هه اینم اسم خودشو گذاشته برادر
ا/ت: اینجا چی میخوای گمشو
پدرت ا/ت: دوروز ولت مردم هوا برت داشت بر میکردی خونه
ا/ت: فکر کردی کی هستی
پدر ا/ت: بهت نشون میدم
کشون کشون بردتم مست ماشین هرچی تقلا کردم ولم نکرد
تو ماشین هیچ حرفی نزدیم دلم میخواست گریه کنم اما نمیخواستم این مرد گریه هامو ببینه بعد رسیدن به خونه محکم پرتم کرد منم افتادم و سرم درد گرفتم اما هیچ توجهی نکرد و اومد رو خیمه زد دوتا دستمو گذاشتم روی سینه هاش و هولش میدادم اما بی فایده بود کیس مارک های وحشتناکی میزاشتم ناله کوتاهی کردم جلوی خودمو میگرفتن اما هرچی بیشتر طول میکشید
.
.
.
.
.
لایک و کامنت یادت نره😐🐾
۲۷.۷k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.