✨fake jimin
ForcedLove2🥀✨p2✨
ویو فردا ساعت پنج صبح
زنگ در خونه زده میشه
جیمین:خب ... خب بالاخره اومدن
جیمین میره و درو باز میکنه
جیمین:اها... خوب شد اومدین
تی کی و جونگ سوک :سلام
جیمین: سلام..سلام بیاین تو آروم ات خوابه
جونگ سوک:من میمونم بیرون تا تو بیای
جیمین :ممنون ...تی کی بیا تو فقط مراقب ات باشیااا
تی کی:چشم.... چشم
جیمین: جونگ سوک صب کن تا لباسامو عوض کنم بیام
جونگ سوک:اوک داش برو
رفتم تو اتاق تا برای آخرین بار اتو بوس کنم و صورت ماهشو ببینم
لباسام پوشیدم اتو بوس کردم وقتی داشتم ازش جدا میشدم گفت مراقبه خودت باش زندگیم دوست دارم
همون لحظه اشکی از گوشه چشمم افتاد رو صورتشو تو دله خودم گفت چشم عشقم ...
که یهو جونگ سوک اومد تو اتاق
جونگ سوک:بریم جیمین ؟!
جیمین:ا..اره بریم بغضمو قورت دادم تا نفهمه
از پله ها رفتیم پایین
جونگ سوک:عشقم ما رفتیم
تی کی :مراقب خودتون باشید
جونگ سوک:چشم چشم..خدافظ
جیمین:خدافظ
تی کی :خدافظ برین دیگه دیر میشه هاا
از خونه زدیم بیرون رفتیم رسیدیم سر قرار
ویو ات و تی کی
ات:اومممم ...اخیش
تی کی:بالاخره بیدار شدی خوابالو
ات:😜...راستی... جیمین جیمین کو؟!
تی کی :با جونگ سوک رفتن
ات:انقد زود🥲
تی کی:اره عشقم ...نگران نباش حالا بریم صبحونه بخوریم؟!
ات:بریم ....
رفتم صبونمو خوردم نشستم رو کاناپه تا با تی کی فیلم ببینیم نمیدونم چرا دلشوره گرفتم
ات:تی کی
تی کی:جانم ؟
ات:دلشوره گرفتم
تی کی:ای وا بزار برن حالا نترس
ات:ادرسشونو نداری ؟!
تی کی:برایع چی ؟!
ات:انقد سوال نکن بگو
تی کی:واسا تو گوشیمع میفرستم برات
ات:بدو
تا میخواست تی کی ادرسو بفرسته رفتم بالا لباسامو پوشیدم برای محض اطمینان اسلحه جیمین که زاپاس گذاشته بود تو کشو رو هم برداشتم گذاشتم تو کیفم
تی کی:ات حاضری ؟
ات:اره
تی کی :نمیدونم چرا منم دلشوره دارم
ات:هوم دیدی ...اجومااااا
اجوما:بله
ات:تا ما میریمو میایم حواست باشه به خونه
اجوما:چشم چشم
ات:تی کی بدو بریم
تی کی:بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم ادرسو دنبال کردم دیدم یه خونه متروکس پیاده شدیم رفتیم داخل حیاط صدای شلیک تفنگ میومد منم تفنگمو در آوردم رفتم داخل خونه با چیزی که دیدم مغزم هنگ کرد ...
فک میکنید ات چی دیده؟!
خماریییییییی
شرط پارت بعدی:۱۸ تا لایک
ویو فردا ساعت پنج صبح
زنگ در خونه زده میشه
جیمین:خب ... خب بالاخره اومدن
جیمین میره و درو باز میکنه
جیمین:اها... خوب شد اومدین
تی کی و جونگ سوک :سلام
جیمین: سلام..سلام بیاین تو آروم ات خوابه
جونگ سوک:من میمونم بیرون تا تو بیای
جیمین :ممنون ...تی کی بیا تو فقط مراقب ات باشیااا
تی کی:چشم.... چشم
جیمین: جونگ سوک صب کن تا لباسامو عوض کنم بیام
جونگ سوک:اوک داش برو
رفتم تو اتاق تا برای آخرین بار اتو بوس کنم و صورت ماهشو ببینم
لباسام پوشیدم اتو بوس کردم وقتی داشتم ازش جدا میشدم گفت مراقبه خودت باش زندگیم دوست دارم
همون لحظه اشکی از گوشه چشمم افتاد رو صورتشو تو دله خودم گفت چشم عشقم ...
که یهو جونگ سوک اومد تو اتاق
جونگ سوک:بریم جیمین ؟!
جیمین:ا..اره بریم بغضمو قورت دادم تا نفهمه
از پله ها رفتیم پایین
جونگ سوک:عشقم ما رفتیم
تی کی :مراقب خودتون باشید
جونگ سوک:چشم چشم..خدافظ
جیمین:خدافظ
تی کی :خدافظ برین دیگه دیر میشه هاا
از خونه زدیم بیرون رفتیم رسیدیم سر قرار
ویو ات و تی کی
ات:اومممم ...اخیش
تی کی:بالاخره بیدار شدی خوابالو
ات:😜...راستی... جیمین جیمین کو؟!
تی کی :با جونگ سوک رفتن
ات:انقد زود🥲
تی کی:اره عشقم ...نگران نباش حالا بریم صبحونه بخوریم؟!
ات:بریم ....
رفتم صبونمو خوردم نشستم رو کاناپه تا با تی کی فیلم ببینیم نمیدونم چرا دلشوره گرفتم
ات:تی کی
تی کی:جانم ؟
ات:دلشوره گرفتم
تی کی:ای وا بزار برن حالا نترس
ات:ادرسشونو نداری ؟!
تی کی:برایع چی ؟!
ات:انقد سوال نکن بگو
تی کی:واسا تو گوشیمع میفرستم برات
ات:بدو
تا میخواست تی کی ادرسو بفرسته رفتم بالا لباسامو پوشیدم برای محض اطمینان اسلحه جیمین که زاپاس گذاشته بود تو کشو رو هم برداشتم گذاشتم تو کیفم
تی کی:ات حاضری ؟
ات:اره
تی کی :نمیدونم چرا منم دلشوره دارم
ات:هوم دیدی ...اجومااااا
اجوما:بله
ات:تا ما میریمو میایم حواست باشه به خونه
اجوما:چشم چشم
ات:تی کی بدو بریم
تی کی:بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم ادرسو دنبال کردم دیدم یه خونه متروکس پیاده شدیم رفتیم داخل حیاط صدای شلیک تفنگ میومد منم تفنگمو در آوردم رفتم داخل خونه با چیزی که دیدم مغزم هنگ کرد ...
فک میکنید ات چی دیده؟!
خماریییییییی
شرط پارت بعدی:۱۸ تا لایک
۱۱.۸k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.