تک پارتی ی کوک
سلام من کیم آت هستم و نزدیک دو ساله با جونگکوک تو رابطه ام اما یه هفتست باهاش قهرم چون بدون اینکه به من بگه رفته بار
_______________________________________
سلام من جـُون جونگکوک هستم و عاشقانه آت رو دوست دارم اما اون باهام قهره
مثل همیشه از خواب بیدار شدم یه هفته بود روی کاناپه میخوابیدم چون اگه با ات دعوا میکردم از خونه میرفت آروم رفتم سمت سرویس و کارای مربوطه رو انجام دادم بعد رفتم سمت آشپزخونه یه قرص سر درد انداختم و رفتم سمت اتاق مشترکمون مثل همیشه آت رو دیدم که عین فرشته ها خوابیده بود آروم لباسام رو عوض کردم و راه افتادم
آروم وقتی فهمیدم رفته پاشدم دلم خیلی میخواست بغلش کنم اما نمیتونستم آروم رفتم سمت سرویس و کارای مربوطه رو انجام دادم یه صبحونه یه سبک خوردم و شروع کردم به تمیز کاری تا اینکه دوستم رزی (بلک پینک رو نمیگم) زنگ زد
+رزی _ات
_سلام خانوم خانوما
+سلام خوبی
_اره مرسی
_میگم ما امشب عروسیمونه
+وات😳
_اره میشه ساقدوشم شی؟
+عا باشه
_ممنون اما ما قراره بیایم اونجا
+عا باشه منتظرم
پایان مکالمه
راستش امروز رفتم مرخصی گرفتم تا برم خونه و آت رو سورپرایز کنم تا شاید منو ببخشه تو راه هم چند تا گل رز خریدم همین که در خونه رو باز کردم یه مرد و زن رو دیدم که نشستن رو زمین و دارن آت رو آروم میکنن(آت داره گریه میکنه) دوییدم سمتش و محکم بغلش کردم
(فلش بک)
آت من همسر رزی رو ندیده بودم ولی میتونستم بفهمم آدم وسواسیه زنگ در خورد همین که باز کردم اکسم و رزی رو دیدم اکسم با دیدن من یدونه خوابوند تو گوشم منم همونجا افتادم رو زمین و گریه کردم
(پایان فلش بک)
آروم آت رو بغل کردم و موهاشو رو ناز کردن اونم منو بغل کرد که رزی گفت
+ببخشید
$چی شده
+همسر من آت رو زد
همین کلمه کافی بود تا کوک بپره رو اکسه آت و اون رو تا سر حد مرگ بزنه بعد هم دوباره آت رو در آغوش بگیره
_هق....کوک
$اروم باش فرشته کوچولوم
_هق...ممنون
________________________________________
این یه تک پارتی قبل فیک بود
اگه خوب بود تو کامنتا بگید
_______________________________________
سلام من جـُون جونگکوک هستم و عاشقانه آت رو دوست دارم اما اون باهام قهره
مثل همیشه از خواب بیدار شدم یه هفته بود روی کاناپه میخوابیدم چون اگه با ات دعوا میکردم از خونه میرفت آروم رفتم سمت سرویس و کارای مربوطه رو انجام دادم بعد رفتم سمت آشپزخونه یه قرص سر درد انداختم و رفتم سمت اتاق مشترکمون مثل همیشه آت رو دیدم که عین فرشته ها خوابیده بود آروم لباسام رو عوض کردم و راه افتادم
آروم وقتی فهمیدم رفته پاشدم دلم خیلی میخواست بغلش کنم اما نمیتونستم آروم رفتم سمت سرویس و کارای مربوطه رو انجام دادم یه صبحونه یه سبک خوردم و شروع کردم به تمیز کاری تا اینکه دوستم رزی (بلک پینک رو نمیگم) زنگ زد
+رزی _ات
_سلام خانوم خانوما
+سلام خوبی
_اره مرسی
_میگم ما امشب عروسیمونه
+وات😳
_اره میشه ساقدوشم شی؟
+عا باشه
_ممنون اما ما قراره بیایم اونجا
+عا باشه منتظرم
پایان مکالمه
راستش امروز رفتم مرخصی گرفتم تا برم خونه و آت رو سورپرایز کنم تا شاید منو ببخشه تو راه هم چند تا گل رز خریدم همین که در خونه رو باز کردم یه مرد و زن رو دیدم که نشستن رو زمین و دارن آت رو آروم میکنن(آت داره گریه میکنه) دوییدم سمتش و محکم بغلش کردم
(فلش بک)
آت من همسر رزی رو ندیده بودم ولی میتونستم بفهمم آدم وسواسیه زنگ در خورد همین که باز کردم اکسم و رزی رو دیدم اکسم با دیدن من یدونه خوابوند تو گوشم منم همونجا افتادم رو زمین و گریه کردم
(پایان فلش بک)
آروم آت رو بغل کردم و موهاشو رو ناز کردن اونم منو بغل کرد که رزی گفت
+ببخشید
$چی شده
+همسر من آت رو زد
همین کلمه کافی بود تا کوک بپره رو اکسه آت و اون رو تا سر حد مرگ بزنه بعد هم دوباره آت رو در آغوش بگیره
_هق....کوک
$اروم باش فرشته کوچولوم
_هق...ممنون
________________________________________
این یه تک پارتی قبل فیک بود
اگه خوب بود تو کامنتا بگید
۷.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.