p/3
فردا صبح سر صحنه :
هوسوک : خب بچه ها همه آمادهان دیالوگ هاتون رو حفظ کردین
سانی : که اینطور نقش منو با نقش هارا عوض میکنی
هوسوک : بله مشکلی مث که یادت رفته اینجا من کارگردانم
سانی : داداش واقعاً چرا هیچ کدوم از این بازیگرا نمیدونن من خواهرتم
هوسوک : میخوای همین جا داد بزنم جانگ سانی خواهر منه
سانی : اره میخوام همین کارو کنی
هوسوک : به هرحال که میفهمن
سانی : اصلاً نمیخواد بگی من که حریف تو نمیشم وای مطمئنن مامان میتونه
هوسوک : باشه باشه میگم نمیخواد به مامان بگی
سانی : هوسوک
هوسوک : بله چیه
سانی : از این بازیگرا کدومشون از همه بهتر بازی میکنه
هوسوک : خب معلومه تو
سانی : دارم جدی میگم
هوسوک : خب پارک ا.ت نسبت به بقیه بهتر بازی میکنه البته بعد از تو
سانی : انقدر دروغ نگو اکه بازیه من بهتره من باید نقش اصلی میبودم
هوسوک : الان بحث سر اینه که چرا تو نقش اصلی نشدی
سانی : نه ولی نمیخواد بگی من بهترم راستشو بگو
هوسوک : باشه
سانی : هوسوک
هوسوک : بله
سانی : تو از ا.ت خوشت میاد
هوسوک : چی
سانی : ی...یعنی به عنوان همکار
هوسوک : ها اره به عنوان همکار اره
سانی : حالا اگه همکار نبود
هوسوک : بیا برو سر صحنه انقدر فکر و خیال نکن
.
.
آقای لی : یعنی اون خواهر شماست
هوسوک : چی شما اینجا چیکار میکنید
اقای لی : ببخشید ناخواسته حرفاتون رو شنیدم واقعاً اون خواهر شماست
هوسوک : اره خواهرمه خیلی عجیبه
آقای لی : وای پس چرا به ما نگفتین
هوسوک : من همه جا اعلام کردن که جانگ سانی خواهرمه شما باید چشم و گوشت رو باز میکردی
آقای لی : اره فکر کنم باید یه دکتر برم
ا.ت : ببخشید آقای جانگ (چشمش خور به آقای لی) اوه سلام
آقای لی : سلام من دیگه برم
هوسوک : بفرمایید بله خانم پارک کاری داشتین
ا.ت : بله اها اممم خانم هوانگ نیومدن پس کی قراره جای ایشون بازی کنه
هوسوک : ایشون همیسه دیر میان اگه نیومدن دیگه سانی نقش رو بازی میکنه
ا.ت : امم آقای جانگ
هوسوک : بله
ا.ت : شما چرا فقط سانی رو با اسم کوچیک صدا میزنین
هوسوک : میخوای شما هم با اسم کوچیک صدا بزنم ؟
ا.ت : فقط برام سواله
هوسوک : بعدا میگم میخواییم ظبت کنیم نمیری سرصحنه
ا.ت : اوهه بله الان میرم
هارا : (نفس نفس میزنه) سلام
سانی : سلام چطوری
هارا : انقدر با عجله اومدم فکر کنم دیالوگ هامو نیوردم
سانی : اشکال نداره من فیلم نامه رو دارم میتونی از روی اون دیالوگ هاتو پیدا کنی
هارا : ممنون میشه یکم آب بیاری
سانی : اره حتما بیا
هارا : بازم ممنون
ا.ت : هارا میخواییم ظبت کنیم بجنب
تو ذهن ا.ت :
چرا هارا انقدر دیر اومد چرا هوسوک سانی رو با اسم صدا میزنه چرا جای سانی و هارا عوض شده اصلاً من چرا انقدر فکرم درگیره اَهههه ولش کن بهتر روی کار تمرکز کنم .............
ادامه دارد
هوسوک : خب بچه ها همه آمادهان دیالوگ هاتون رو حفظ کردین
سانی : که اینطور نقش منو با نقش هارا عوض میکنی
هوسوک : بله مشکلی مث که یادت رفته اینجا من کارگردانم
سانی : داداش واقعاً چرا هیچ کدوم از این بازیگرا نمیدونن من خواهرتم
هوسوک : میخوای همین جا داد بزنم جانگ سانی خواهر منه
سانی : اره میخوام همین کارو کنی
هوسوک : به هرحال که میفهمن
سانی : اصلاً نمیخواد بگی من که حریف تو نمیشم وای مطمئنن مامان میتونه
هوسوک : باشه باشه میگم نمیخواد به مامان بگی
سانی : هوسوک
هوسوک : بله چیه
سانی : از این بازیگرا کدومشون از همه بهتر بازی میکنه
هوسوک : خب معلومه تو
سانی : دارم جدی میگم
هوسوک : خب پارک ا.ت نسبت به بقیه بهتر بازی میکنه البته بعد از تو
سانی : انقدر دروغ نگو اکه بازیه من بهتره من باید نقش اصلی میبودم
هوسوک : الان بحث سر اینه که چرا تو نقش اصلی نشدی
سانی : نه ولی نمیخواد بگی من بهترم راستشو بگو
هوسوک : باشه
سانی : هوسوک
هوسوک : بله
سانی : تو از ا.ت خوشت میاد
هوسوک : چی
سانی : ی...یعنی به عنوان همکار
هوسوک : ها اره به عنوان همکار اره
سانی : حالا اگه همکار نبود
هوسوک : بیا برو سر صحنه انقدر فکر و خیال نکن
.
.
آقای لی : یعنی اون خواهر شماست
هوسوک : چی شما اینجا چیکار میکنید
اقای لی : ببخشید ناخواسته حرفاتون رو شنیدم واقعاً اون خواهر شماست
هوسوک : اره خواهرمه خیلی عجیبه
آقای لی : وای پس چرا به ما نگفتین
هوسوک : من همه جا اعلام کردن که جانگ سانی خواهرمه شما باید چشم و گوشت رو باز میکردی
آقای لی : اره فکر کنم باید یه دکتر برم
ا.ت : ببخشید آقای جانگ (چشمش خور به آقای لی) اوه سلام
آقای لی : سلام من دیگه برم
هوسوک : بفرمایید بله خانم پارک کاری داشتین
ا.ت : بله اها اممم خانم هوانگ نیومدن پس کی قراره جای ایشون بازی کنه
هوسوک : ایشون همیسه دیر میان اگه نیومدن دیگه سانی نقش رو بازی میکنه
ا.ت : امم آقای جانگ
هوسوک : بله
ا.ت : شما چرا فقط سانی رو با اسم کوچیک صدا میزنین
هوسوک : میخوای شما هم با اسم کوچیک صدا بزنم ؟
ا.ت : فقط برام سواله
هوسوک : بعدا میگم میخواییم ظبت کنیم نمیری سرصحنه
ا.ت : اوهه بله الان میرم
هارا : (نفس نفس میزنه) سلام
سانی : سلام چطوری
هارا : انقدر با عجله اومدم فکر کنم دیالوگ هامو نیوردم
سانی : اشکال نداره من فیلم نامه رو دارم میتونی از روی اون دیالوگ هاتو پیدا کنی
هارا : ممنون میشه یکم آب بیاری
سانی : اره حتما بیا
هارا : بازم ممنون
ا.ت : هارا میخواییم ظبت کنیم بجنب
تو ذهن ا.ت :
چرا هارا انقدر دیر اومد چرا هوسوک سانی رو با اسم صدا میزنه چرا جای سانی و هارا عوض شده اصلاً من چرا انقدر فکرم درگیره اَهههه ولش کن بهتر روی کار تمرکز کنم .............
ادامه دارد
۳۱۶
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.