پارت دو : وقتی اومدید ایران ...

ا.ت : خب پسرا ببینید شما دارید اممم چجور بگم عمو میشید ( با ذوق )
پسرا : یهوووووووووو ( ذوق صگی )
شوگا : یه پیشی دیگه هورا
کوکی : یه خرگوش کوچولو
تهیونگ : یه توله ببر ناز و خوشگل
جیمین : یه بچه جوجه ی کیوت
جین : یه هندسام ووویییییی خداااا
ا.ت : اااا مگه باغ وحشه هی رو بچم اسم میزارید فعلا بهش بگید بچه تا بفهمیم بچم جنسیتش چی میشه حالا هم برید خونه چمدوناتون و بیارید
جیهوپ : چمدون واسه چی
ا.ت : من تا آخر ماه بارداری میرم ایران شمام مگه نمیخواستید ایرانو ببنید خب العان وقت خوبیه که یه بالاخره برید به سفری که مدت ها منتظرش بودید و تا وقتی که میخوام بلیط هواپیما بگیرم باید یه سری چیزا راجب خانوادم و ایران و قوانینش بگم
نامی : اما کمپانی
جین : گرفتم
تهیونگ : چیو
جین : مرخصی
جیمین : من رفتم
ا.ت : آهای هیونگااااااااا امسال برگردیدا
پسرا : چشمممممم





۱ ساعت بعد
ا.ت : سلام پسرا
پسرا : سلام ا.ت
ا.ت : خب بیاید اول اینو بخورید
کوکی : این چیه
ا.ت : یه شربت خوشمزه که مزه ی لیموناد میده و ما ایرانیا کنارش این شیرنیه خوشمزه که بهش میگیم شیرینی نارگیلی میخوریم
جین : من امتحانش کردم پسرا فوق العادس
هرکدوم تز پسرا شروع کردن به خوردن شربت و آبمیوه
نامی : فوق العاداس
شوگا : وای خیلی خوبه
ا.ت : خوب پسرا ببینید ایران که میرید باید تمام اون یکسال زحمتی که کشیدید و فارسی یاد گرفتید رو استفاده کنید ( خب اینجا پسرا کامل از بر فارسی بلدن )
خب اول اینکه
ایران کشور مهماندوست و خوبی
جایی که ما توش اقامت داریم اصفهانه
توی ی خونه ی ما یه خونه ی بزرگ و خوشگل با کلی اتاق حالا هم که تابستونه قراره کلی کیف کنیم خب توی هواپیما بقیش بهتون میگم