math teacher"part³"

math teacher"part³"
[چندپارتی]
'با نوری که توسط خورشید به داخل اتاق میتابید دخترک از خواب بیدار شد و دوستش را هم از خواب بیدار کرد'
^استلا بیدارشو^:Rosita
^همممم^:Stella
^استلا^:Rosita
^بزار بخوابم^:Stella
^بیدارشو^:Rosita
^باشه....بیدار شدم....الان چیکار کنیم؟^:Stella
^وقتی من از خواب بیدار میشم توهم باید بیدارشی^:Rosita
^الان منم خوابم نمیبره^:Stella
^انگیزمم همین بود^:Rosita
^منو که بیدار کردی بیابرو پایین صبحونه بخور منم الان میام^:Stella
^دارم میرم.بیاپایین سریع^:Rosita
'دختر رفت و منتظر هیچ جوابی از طرف استلا نماند.رفت پایین و با جونگ‌کوک مواجه شد.ناگهان یاد حرف دیشب او افتاد و گونه‌هایش سرخ شد.جونگ‌کوک اومد نزدیکِ دخترک و لب‌زد'
^خوشگل خانم چرا سرخ شدی؟^:Kook
^بخواطر حرف شما^:Rosita
^ببین بازم داری رسمی حرف میزنی.بهت گفتم نیازی نیست بیرون از کلاس باهام رسمی صحبت کنی.بعدشم مگه من چی‌گفتم؟:Kook
^خوشگل خانم^:Rosita
^خب مگه دروغ گفتم؟خوشگلی دیگه^:Kook
^من.........^:Rosita
^هی شما دوتا چی‌دارین میگین به هم؟؟^:Stella
^این فوضولم پیداش شد.بازم توعه فوضول اومدی؟^:Kook
^که من فوضولم؟ماماننننن^:Stella
^راست میگه چیکارشون داری؟^
^بفرما^:Kook
^جونگ‌کووووووککک^:Stella
^جیغ نکش آقا رفتم^:Kook
^چیزی که بهت نگفت؟^:Stella
^نه چی باید میگفت؟^:Rosita
^خب پس بریم^:Stella