فـیک دو پآرتـيـ๛طنز☆🥛🌬️
فـیک دو پآرتـيـ๛طنز☆🥛🌬️
◉``توکیو ریونجرز``◉پـارت دوم (اخر)۰✧
دوباره میریم سراغ ی جریان دیگه...حالا جریانو ولش کن این بزرگواران اصن کین؟اهااا این شد سوال خب معلومهه حاج کیساکی محمدی و حاج هانما مسلمی
خلاصه این دوتا هم میرن سر به سر باجی بزارن که به ماتریکس میپیوندن
هانما:تبریک میگم کیساکی به گوه خر کشیدیمون(درحالی که رو زمین خوابیده بود)
کیساکی: هروقت گفتم زر مفت بزنننن
هانما: مرتیکه گاو(اروم)
باجی:خب دیگه دهنتونو ببندین ی بار دیگه هم منو بترسونید به گوه خر نه،به فرا ماتریکس مکان زندگیتون تعویض پیدا میکنه
هانما و کیساکی:چشم(ترسیده،بلند)
........................
فلش بک به ۳۰ دقیقه پیش:
کیساکی:خب هروقت گفتم صدای بز دربیار باشه؟منم لباس بز بزیمو میپوشم ادای تسخیر شده هارو درمیارم(جدی)
هانما:شوخی میکنی دیگه؟هوففف
........................
زمان حال:
اره دیگه این دوتا هم که به فنا رفتن...
هانما:میکشمت کیساکی ابلههه
کیساکی:ابله عمته مادر ج...نه چیز مادر جینجرررر
هانما:من ریدم تو اون جمع کردنت خب که
کیساکی:باجی ژوننن(با مهربونی)ی دونه بزن در گوش این خواهش میکنم
باجی:(زد در گوش کیساکی)چی؟هوم آها(نگاه گردن به سمت دیگه)
کیساکی:دِ اخه پفیوززززه کور پرومکس اینو باید میزدی نه منووو
باجی:(دوباره زد در گوش کیساکی)ها؟
هانما:دمت گرم همینو ادامه بده من خرتم میشم
باجی:(زد در گوش هانما)هوم
هانما:(پوکر به کیساکی نگاه میکنه)میمردی هیچ زری نمیزدی؟
کیساکی:(زد در گوش هانما)نه
هانما:عهههههه مرتیکههه
باجی:(زد در گوش کیساکی)
کیساکی:(زد در گوش باجی)
*این داستان گرامی ادامه دارد*
هانما:باشه باشه بسهههه دارین رکورد سیلی میزنینننن
باجی: منطقیه....
کیساکی:ایده خوبیه حداقل اسممون میره تو کتاب
هانما:(دستشو میکشه به صورتش)از اولشم میدونستم تو ی چیزی میزنی
کیساکی: بابات چیزی میزنه شتر مرغ
هانما:خب باشههه حالا....باجی میشه ولمون کنی بریم؟گردنمون سقط شد
◉``توکیو ریونجرز``◉پـارت دوم (اخر)۰✧
دوباره میریم سراغ ی جریان دیگه...حالا جریانو ولش کن این بزرگواران اصن کین؟اهااا این شد سوال خب معلومهه حاج کیساکی محمدی و حاج هانما مسلمی
خلاصه این دوتا هم میرن سر به سر باجی بزارن که به ماتریکس میپیوندن
هانما:تبریک میگم کیساکی به گوه خر کشیدیمون(درحالی که رو زمین خوابیده بود)
کیساکی: هروقت گفتم زر مفت بزنننن
هانما: مرتیکه گاو(اروم)
باجی:خب دیگه دهنتونو ببندین ی بار دیگه هم منو بترسونید به گوه خر نه،به فرا ماتریکس مکان زندگیتون تعویض پیدا میکنه
هانما و کیساکی:چشم(ترسیده،بلند)
........................
فلش بک به ۳۰ دقیقه پیش:
کیساکی:خب هروقت گفتم صدای بز دربیار باشه؟منم لباس بز بزیمو میپوشم ادای تسخیر شده هارو درمیارم(جدی)
هانما:شوخی میکنی دیگه؟هوففف
........................
زمان حال:
اره دیگه این دوتا هم که به فنا رفتن...
هانما:میکشمت کیساکی ابلههه
کیساکی:ابله عمته مادر ج...نه چیز مادر جینجرررر
هانما:من ریدم تو اون جمع کردنت خب که
کیساکی:باجی ژوننن(با مهربونی)ی دونه بزن در گوش این خواهش میکنم
باجی:(زد در گوش کیساکی)چی؟هوم آها(نگاه گردن به سمت دیگه)
کیساکی:دِ اخه پفیوززززه کور پرومکس اینو باید میزدی نه منووو
باجی:(دوباره زد در گوش کیساکی)ها؟
هانما:دمت گرم همینو ادامه بده من خرتم میشم
باجی:(زد در گوش هانما)هوم
هانما:(پوکر به کیساکی نگاه میکنه)میمردی هیچ زری نمیزدی؟
کیساکی:(زد در گوش هانما)نه
هانما:عهههههه مرتیکههه
باجی:(زد در گوش کیساکی)
کیساکی:(زد در گوش باجی)
*این داستان گرامی ادامه دارد*
هانما:باشه باشه بسهههه دارین رکورد سیلی میزنینننن
باجی: منطقیه....
کیساکی:ایده خوبیه حداقل اسممون میره تو کتاب
هانما:(دستشو میکشه به صورتش)از اولشم میدونستم تو ی چیزی میزنی
کیساکی: بابات چیزی میزنه شتر مرغ
هانما:خب باشههه حالا....باجی میشه ولمون کنی بریم؟گردنمون سقط شد
۱.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.