پارت ۶
پارت ۶
ا/ت : ساام قربان
سری تکون داد
ته : لباس رو از سانگ بگیر و بده به املیا اگه هم چیزی لازم داشت به خدمتکار ها بگد براش فراهم کنند
ا/ت : چشم
لباس رو از سانگ گرفتم.تقی به در زدم و وارد اتاق شدم.دیدم رو تخت نشسته و تو فکر بود.
ا/ت : سلام،اقای کیم گفتن این لباستونه
املیا : ممنون
ا/ت : اکر چیزی زیاد دارید بگید
املیا : من چیزی نیاز ندارم
ا/ت : باشه...اه حالتون خوبه؟
املیا : اره چرا نباشم
ا/ت : اما...
املیا : فقط یکم نگرانم
ا/ت : برای امشب؟
املیا : اوهوم
ا/ت : نگران نباشد.مطمئنم همه چی قراره خوب پیش بره
املیلا : میتونم یه سوال ازت بکنم؟
ا/ت : بفرمائید
املیا : قبلا وقتی اقای کیم دختری میخرید...باهاش رابطه جنسی هم داشت؟
ا/ت : من واقعا نمیدونم همین دیروز اومدم اینجا.برای همین در این مورد هیچی نمیدونم
املیا : اوه باشه مرسی
بعد سرشو انداخت
ا/ت : اگه بخوای میتونم از مامانم بپرسم اون خیلی وقته اینجا کار میکنه
املیا : واقعا میتونی بپرسی
ا/ت : باشه
ا/ت : ساام قربان
سری تکون داد
ته : لباس رو از سانگ بگیر و بده به املیا اگه هم چیزی لازم داشت به خدمتکار ها بگد براش فراهم کنند
ا/ت : چشم
لباس رو از سانگ گرفتم.تقی به در زدم و وارد اتاق شدم.دیدم رو تخت نشسته و تو فکر بود.
ا/ت : سلام،اقای کیم گفتن این لباستونه
املیا : ممنون
ا/ت : اکر چیزی زیاد دارید بگید
املیا : من چیزی نیاز ندارم
ا/ت : باشه...اه حالتون خوبه؟
املیا : اره چرا نباشم
ا/ت : اما...
املیا : فقط یکم نگرانم
ا/ت : برای امشب؟
املیا : اوهوم
ا/ت : نگران نباشد.مطمئنم همه چی قراره خوب پیش بره
املیلا : میتونم یه سوال ازت بکنم؟
ا/ت : بفرمائید
املیا : قبلا وقتی اقای کیم دختری میخرید...باهاش رابطه جنسی هم داشت؟
ا/ت : من واقعا نمیدونم همین دیروز اومدم اینجا.برای همین در این مورد هیچی نمیدونم
املیا : اوه باشه مرسی
بعد سرشو انداخت
ا/ت : اگه بخوای میتونم از مامانم بپرسم اون خیلی وقته اینجا کار میکنه
املیا : واقعا میتونی بپرسی
ا/ت : باشه
۱۱۲.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.