*پارت 9* {فیک}وقتی عاشقت شد...
*پارت 9* {فیک}وقتی عاشقت شد...
تهیونگ:از جلسه که اومدم بیرون.
منشی:رییس
تهیونگ:بله
منشی:یه خانومی تو اتاق هست کارتون دارن.
تهیونگ:باش.
رفتم تو اتاق که دیدم رونا( دوست دختره قبلیش)تو اتاقمه. زنیکه هرزه اینجا چکار میکنی.( داد)
رونا:علیک سلام.
تهیونگ:چی شده ، اومدی اینجا.خوش میگذره با یوجین.( عصبانی )
رونا :بهم زدیم.
تهیونگ:میگم چرا اومدی. نکنه میخوای اشتی کنیم.( داد)
رونا:تهیونگ من تورو دوست داشتم یوجین منو مجبور کرد.( اشک تمساح )
تهیونگ:هه به همین خیال باش....
ا/ت:برای تهیونگ کیمچی درست کردم رفتم سوار ماشین شدم.
*فلش بک به موقعه ای که ا/ت رسید شرکت. *
ا/ت:سلام
منشی:سلام خانم من دوست دختر اقای تهیونگ هستم کیم تهیونگ.
منشی:اهان خوشبختم یک لحظه صبر کنید. الان بهشون خبر میدم.
ا/ت:نه...نه...نه... صبر کنید میخوام سوپرایزش کنم.
منشی:اخه...
ا/ت:لطفا
منشی :چشم .طبقه 20 دومین اتاق.
ا/ت:ممنون.
تهیونگ:زنیکه میگم من تور دوست ندارم من یکی دیگه رو دوست دارم.( عربده)
رونا:چرا نمیفهمی من دوست دارم.
تهیونگ:برو بیرون برو( داد)
رونا :نمیرم .
تهیونگ:پس که نمیری
رونا:نه
تهیونگ:باش خودت خواستی. فورا به نگهبانا بگید بیان( داد)
***چشم قربان
رونا :رفتم جلو لبمو گذاشتم روی لبه تهیونگ.
تهیونگ:دیدم رونا اومد جلو منو بوسید....
ا/ت:در نزدم خواستم تهیونگ و سوپرایز کنم رفتم تو که دیدم تهیونگ داره یکیو میبوسه. نمیخواستم بفهمه اومدم تو ولی انقدر ناراحت بودم که اومدم برم ظرف از دستم افتاد. تند پا به فرار گذاشتم نزاشتم اسانسور بیاد از پله ها رفتم.
تهیونگ:دیدم یهو یه صدایی از جلوی در اومد سریع رونا رو از خودم جدا کردم پرتش کردم اونور
نگهبانا اومدن.
این زنیکه رو بندازید بیرون. هیچوقت نزارید بیاد تو.
نگهبان :چشم قربان.
از ظرفی که دیدم حدس زدم ا/ت باشه چون صبح گفتم کیمچی میخوام.
........
شرطا
20لایک
10کامنت
گایز چند تا لباس از ا/ت و تهیونگ گذاشتم هر کودمو خواستین تصور کنید 😂
لطفا شرطا رو برسونید تا بزارم
تهیونگ:از جلسه که اومدم بیرون.
منشی:رییس
تهیونگ:بله
منشی:یه خانومی تو اتاق هست کارتون دارن.
تهیونگ:باش.
رفتم تو اتاق که دیدم رونا( دوست دختره قبلیش)تو اتاقمه. زنیکه هرزه اینجا چکار میکنی.( داد)
رونا:علیک سلام.
تهیونگ:چی شده ، اومدی اینجا.خوش میگذره با یوجین.( عصبانی )
رونا :بهم زدیم.
تهیونگ:میگم چرا اومدی. نکنه میخوای اشتی کنیم.( داد)
رونا:تهیونگ من تورو دوست داشتم یوجین منو مجبور کرد.( اشک تمساح )
تهیونگ:هه به همین خیال باش....
ا/ت:برای تهیونگ کیمچی درست کردم رفتم سوار ماشین شدم.
*فلش بک به موقعه ای که ا/ت رسید شرکت. *
ا/ت:سلام
منشی:سلام خانم من دوست دختر اقای تهیونگ هستم کیم تهیونگ.
منشی:اهان خوشبختم یک لحظه صبر کنید. الان بهشون خبر میدم.
ا/ت:نه...نه...نه... صبر کنید میخوام سوپرایزش کنم.
منشی:اخه...
ا/ت:لطفا
منشی :چشم .طبقه 20 دومین اتاق.
ا/ت:ممنون.
تهیونگ:زنیکه میگم من تور دوست ندارم من یکی دیگه رو دوست دارم.( عربده)
رونا:چرا نمیفهمی من دوست دارم.
تهیونگ:برو بیرون برو( داد)
رونا :نمیرم .
تهیونگ:پس که نمیری
رونا:نه
تهیونگ:باش خودت خواستی. فورا به نگهبانا بگید بیان( داد)
***چشم قربان
رونا :رفتم جلو لبمو گذاشتم روی لبه تهیونگ.
تهیونگ:دیدم رونا اومد جلو منو بوسید....
ا/ت:در نزدم خواستم تهیونگ و سوپرایز کنم رفتم تو که دیدم تهیونگ داره یکیو میبوسه. نمیخواستم بفهمه اومدم تو ولی انقدر ناراحت بودم که اومدم برم ظرف از دستم افتاد. تند پا به فرار گذاشتم نزاشتم اسانسور بیاد از پله ها رفتم.
تهیونگ:دیدم یهو یه صدایی از جلوی در اومد سریع رونا رو از خودم جدا کردم پرتش کردم اونور
نگهبانا اومدن.
این زنیکه رو بندازید بیرون. هیچوقت نزارید بیاد تو.
نگهبان :چشم قربان.
از ظرفی که دیدم حدس زدم ا/ت باشه چون صبح گفتم کیمچی میخوام.
........
شرطا
20لایک
10کامنت
گایز چند تا لباس از ا/ت و تهیونگ گذاشتم هر کودمو خواستین تصور کنید 😂
لطفا شرطا رو برسونید تا بزارم
۶.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.