زکریا: وقتی بچه بودم شبی در خواب مردی نورانی و ملکوتی را
زکریا: وقتی بچه بودم شبی در خواب مردی نورانی و ملکوتی را دیدم
مریم: اون مرد که بود؟
زکریا: مسیحا
مریم: کاش من هم مسیحا را میدیدم
اما مریم کوچولو نمی دونست قرار مسیحا از او زاده شه و در دامن او بزرگ بشه
مریم: اون مرد که بود؟
زکریا: مسیحا
مریم: کاش من هم مسیحا را میدیدم
اما مریم کوچولو نمی دونست قرار مسیحا از او زاده شه و در دامن او بزرگ بشه
۱.۵k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.