سناریو
سناریو
وقتی با اعضا رفتید مهمونی و اون ها میرن با دوستاشون حرف بزنن وقتی بر میگردن میبینن ا/ت توی بقل یه پسره
«پسره دوست صمیمی ا/ت بوده و ا/ت بعد از مدت ها میبینتش و از خوشحالی میپره بقلش ( اعضا پسره رو نمیشناسن)»
نامجون: میاد و تورو از بغل پسره میکشه بیرون و عصبانیت میگه ایشون کی باشن؟
ا/ت : اوه درسته تو نمیشناسیش نامی این دوستمه رفته بود آلمان تازه برگشته
پسره:خوشبختم
نامجون: « باحرص» منم
نامجون: دم گوشت «دارک»: برام فرقی نداره کیه تو نباید کسی رو جز من بقل کنی ، احتمالاً یادت رفته بود اشکالی نداره شب یادت میارم (پوزخند)
جین: میاد نزدیکتون و صبر میکنه از بقلش بیای بیرون
«وقتی میای بیرون جین رو میبینی که با به پوزخند داره بهت نگاه میکنه»
جین: «درگوشت» : رسیدیم خونه مستقیم میری تو اتاق
یونگی: میاد میزنه رو شونت بر میگردی سمتش که لب رو میبوسه
بیبی گرل نمیخوای بگی این پسره کیه؟؟
ا/ت : دو .... ستمه
یونگی: اوممممم خوبه خوشبختم
پسره : اوه منم «دست میدن»
در گوش پسره : دیگه دور و برش نبینمت «دارک و عصبی»
جیهوپ: از بقل پسره میکشتت بیرون و دم گوشت میگه برو توی ماشین زود
ا/ت : اما
جیهوپ : زود باش تا عصبی تر نشدم
جیمین: طوری از بقل پسره می کشتت بیرون که پرت میشی توی بقلش توی همون حال در گوشت میگه: تنبیهت سر جاشه
روبه پسره : این آقای جوان کی هستن ؟؟
ا/ت : دو..س.ت..مه
پسره : خوشبختم «دستشو دراز میکنه که دست بدن»
جیمین : «دست پسره رو میگیره و فشار میده» منم
جیمین: در گوش پسره: یا الان تا سالمی از این جا میری یا اگر یا یک دقیقه دیگه این جا باشی با آمبولانس باید ببرنت
تهیونگ : صبر میکنه بقلتون تموم شه و با پسره آشنا میشه بعد دستتو میگیره و دنبال خودش میکشتت و یه جای خلوت بین خودشو و دیوار گیرت میندازه سرشو میاره جلو و در گوشت میگه: اوممممم بنظرم دلت برای راه نرفتن تنگ شده نه ؟؟؟
ا/ت : ت...هیون..گ
تهیونگ : هیشششش چیزی نگو وگرنه تنبیهت سخت تر میشه
جونگکوک: از هم جدا تون میکنه و پسره رو مهمون یک مشت جانانه میکنه (بعله بانی ما بوکس کاره چی فکر کردی😂)
و بهش میگه: کاری نکن انقدر بزنمت خون بالا بیاری
زود تر گم شو
درخواستی داشتید بیاید پی وی 💚
#سناریو بی تی اس
وقتی با اعضا رفتید مهمونی و اون ها میرن با دوستاشون حرف بزنن وقتی بر میگردن میبینن ا/ت توی بقل یه پسره
«پسره دوست صمیمی ا/ت بوده و ا/ت بعد از مدت ها میبینتش و از خوشحالی میپره بقلش ( اعضا پسره رو نمیشناسن)»
نامجون: میاد و تورو از بغل پسره میکشه بیرون و عصبانیت میگه ایشون کی باشن؟
ا/ت : اوه درسته تو نمیشناسیش نامی این دوستمه رفته بود آلمان تازه برگشته
پسره:خوشبختم
نامجون: « باحرص» منم
نامجون: دم گوشت «دارک»: برام فرقی نداره کیه تو نباید کسی رو جز من بقل کنی ، احتمالاً یادت رفته بود اشکالی نداره شب یادت میارم (پوزخند)
جین: میاد نزدیکتون و صبر میکنه از بقلش بیای بیرون
«وقتی میای بیرون جین رو میبینی که با به پوزخند داره بهت نگاه میکنه»
جین: «درگوشت» : رسیدیم خونه مستقیم میری تو اتاق
یونگی: میاد میزنه رو شونت بر میگردی سمتش که لب رو میبوسه
بیبی گرل نمیخوای بگی این پسره کیه؟؟
ا/ت : دو .... ستمه
یونگی: اوممممم خوبه خوشبختم
پسره : اوه منم «دست میدن»
در گوش پسره : دیگه دور و برش نبینمت «دارک و عصبی»
جیهوپ: از بقل پسره میکشتت بیرون و دم گوشت میگه برو توی ماشین زود
ا/ت : اما
جیهوپ : زود باش تا عصبی تر نشدم
جیمین: طوری از بقل پسره می کشتت بیرون که پرت میشی توی بقلش توی همون حال در گوشت میگه: تنبیهت سر جاشه
روبه پسره : این آقای جوان کی هستن ؟؟
ا/ت : دو..س.ت..مه
پسره : خوشبختم «دستشو دراز میکنه که دست بدن»
جیمین : «دست پسره رو میگیره و فشار میده» منم
جیمین: در گوش پسره: یا الان تا سالمی از این جا میری یا اگر یا یک دقیقه دیگه این جا باشی با آمبولانس باید ببرنت
تهیونگ : صبر میکنه بقلتون تموم شه و با پسره آشنا میشه بعد دستتو میگیره و دنبال خودش میکشتت و یه جای خلوت بین خودشو و دیوار گیرت میندازه سرشو میاره جلو و در گوشت میگه: اوممممم بنظرم دلت برای راه نرفتن تنگ شده نه ؟؟؟
ا/ت : ت...هیون..گ
تهیونگ : هیشششش چیزی نگو وگرنه تنبیهت سخت تر میشه
جونگکوک: از هم جدا تون میکنه و پسره رو مهمون یک مشت جانانه میکنه (بعله بانی ما بوکس کاره چی فکر کردی😂)
و بهش میگه: کاری نکن انقدر بزنمت خون بالا بیاری
زود تر گم شو
درخواستی داشتید بیاید پی وی 💚
#سناریو بی تی اس
۲۲.۴k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.