قدرت عشق part 9
ویو سر کلاس
معلم ـ بچه ها ما فردا قراره از طرف مدرسه بریم به یه جشن امید وارم بیاین حالا دیگه نظر خودتونه
بعد تموم شدن کلاس
لونا ـ هی هانا حق نداری نزدیک رانگ بشی اون مال منه می فهمی
هانا ـ متاسفم ولی انگار دیر گفتی
لونا ـ یعنی چی
هانا ـ من از دیروز با رانگ قرار میزارم
لونا ـ یعنی رانگ مدل به این مشهوری با توی کلفت قرار میزاره
رانگ. هی دختره ی هرزه با دوست دختر من درست صحبت کن فقط اگه یه بار دیگه اینجوی باهاش رفتار کنی زنده بودنت رو تضمین نمی کنم
و دست هانا رو می گیه و می برتش یه جای خلوت
رانگ ـ خوب گفتم
هانا ـ عالی حالا چیکار کنیم
رانگ ـ بیا بریم بستنی بخوریم
هانا. باشه پس بیا بریم راستی تو چه طعم بستنی رو دوست داری
رانگ ـ من وانیلی و کاکائویی
هانا ـ عه چه جالب منم همین طور
خوب چه رنگی رو دوست داری
رانگ ـ من زیاد راجبش فکر نکردم ولی فکر کنم سیاه
هانا ـ ولی من رنگ سفید رو دوست دارم
رانگ ـ راستی فردا به جشن میری؟
هانا ـ فکر نکنم چون کار نیمه وقت دارم
رانگ ـ اوتش با من بگو میای یا نه
هانا ـ اگه کار نیمه وقت نباشه معلومه میام
رانگ ـ پس فردا اماده شو که من میام دنبالت
هانا ـ مگه با اتوبوس نمیریم
رانگ ـ نه خودمون دوتا با ماشین من میریم
هانا ـ اره اینجوری بهتره چون واقعا نمی تونم بچه های کلاس رو درک کنم
بچه ها برا تون یه پارت دیگه گذاشتم ولی اینا فقط مقدمه ی داستانه اصل داستان از پارت دوازده به بعد شذوع می شه
معلم ـ بچه ها ما فردا قراره از طرف مدرسه بریم به یه جشن امید وارم بیاین حالا دیگه نظر خودتونه
بعد تموم شدن کلاس
لونا ـ هی هانا حق نداری نزدیک رانگ بشی اون مال منه می فهمی
هانا ـ متاسفم ولی انگار دیر گفتی
لونا ـ یعنی چی
هانا ـ من از دیروز با رانگ قرار میزارم
لونا ـ یعنی رانگ مدل به این مشهوری با توی کلفت قرار میزاره
رانگ. هی دختره ی هرزه با دوست دختر من درست صحبت کن فقط اگه یه بار دیگه اینجوی باهاش رفتار کنی زنده بودنت رو تضمین نمی کنم
و دست هانا رو می گیه و می برتش یه جای خلوت
رانگ ـ خوب گفتم
هانا ـ عالی حالا چیکار کنیم
رانگ ـ بیا بریم بستنی بخوریم
هانا. باشه پس بیا بریم راستی تو چه طعم بستنی رو دوست داری
رانگ ـ من وانیلی و کاکائویی
هانا ـ عه چه جالب منم همین طور
خوب چه رنگی رو دوست داری
رانگ ـ من زیاد راجبش فکر نکردم ولی فکر کنم سیاه
هانا ـ ولی من رنگ سفید رو دوست دارم
رانگ ـ راستی فردا به جشن میری؟
هانا ـ فکر نکنم چون کار نیمه وقت دارم
رانگ ـ اوتش با من بگو میای یا نه
هانا ـ اگه کار نیمه وقت نباشه معلومه میام
رانگ ـ پس فردا اماده شو که من میام دنبالت
هانا ـ مگه با اتوبوس نمیریم
رانگ ـ نه خودمون دوتا با ماشین من میریم
هانا ـ اره اینجوری بهتره چون واقعا نمی تونم بچه های کلاس رو درک کنم
بچه ها برا تون یه پارت دیگه گذاشتم ولی اینا فقط مقدمه ی داستانه اصل داستان از پارت دوازده به بعد شذوع می شه
۸.۶k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.