رمان عشق لجباز من
پارت ۵
+عیب نداره موبایلم باهام هست
چراغ قوه گوشیمو روشن کردم و راه افتادیم
_این ایده احمقانه مال تو بودا اصن دنبال چی ایم اینجا؟
+هیچی الکی😅
یه دفعه چراغ قوه گوشیم خاموش شد:/
+عه شارژ گوشیم به اتمام گشت بدبخت شدیم
_احمققققق حالا چطوری بیاییم بیرون😑
+شب رو باید اینجا سر کنیم چقدرم سردهههه
_سردته؟
+اره
_به درک😎
+خیلی بی شعوری
بلاخره یجا نشستیم.
سرمو گذاشتم رو شونه ارسلان
ارسلان
دستامو دور کمرش حلقه کردم و به خودم نزدیک کردم و بغلش کردم
+ولم کن
_میخوای از سرما یخ بزنی؟
هوفففی کشید و گفت حق با توعه😕
_دیا
+هوم
_میدونی هرچی بزرگتر میشی پر رو تر میشی؟ 😝
+هوم میدونم😌
دستمو روی بازوش کشیدم
+چیه؟
_میخوام بترسی بترس
+از چی؟
_از من😝
+اها نکه خیلی ترسناکی
_نه اسکل من یه پسرم باید بترسی که شب تو بغل من میخوابی واقعا نمیترسی که شب بلایی سرت بیارم😑
+مال این حرفا نیستی😎
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
+عیب نداره موبایلم باهام هست
چراغ قوه گوشیمو روشن کردم و راه افتادیم
_این ایده احمقانه مال تو بودا اصن دنبال چی ایم اینجا؟
+هیچی الکی😅
یه دفعه چراغ قوه گوشیم خاموش شد:/
+عه شارژ گوشیم به اتمام گشت بدبخت شدیم
_احمققققق حالا چطوری بیاییم بیرون😑
+شب رو باید اینجا سر کنیم چقدرم سردهههه
_سردته؟
+اره
_به درک😎
+خیلی بی شعوری
بلاخره یجا نشستیم.
سرمو گذاشتم رو شونه ارسلان
ارسلان
دستامو دور کمرش حلقه کردم و به خودم نزدیک کردم و بغلش کردم
+ولم کن
_میخوای از سرما یخ بزنی؟
هوفففی کشید و گفت حق با توعه😕
_دیا
+هوم
_میدونی هرچی بزرگتر میشی پر رو تر میشی؟ 😝
+هوم میدونم😌
دستمو روی بازوش کشیدم
+چیه؟
_میخوام بترسی بترس
+از چی؟
_از من😝
+اها نکه خیلی ترسناکی
_نه اسکل من یه پسرم باید بترسی که شب تو بغل من میخوابی واقعا نمیترسی که شب بلایی سرت بیارم😑
+مال این حرفا نیستی😎
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۱۶.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.