"زندگی من"
"زندگی من"
پارت 25
[چند روز بعد]
ویو ات
بالاخره مرخص شدم رفتم خونه جیمین نمیتونست بیاد چون کنسرت داشت بعد از کنسرت میاد پیشم
رفتم خونه رفتم داخل اتاقم لباسامو عوض کردم
*پرش زمانی سه ساعت بعد*
با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم رفتم درو باز کنم که دیدم جیمینه..میخواستم درو باز کنم که یادم اومده جیمین کلید داره
درو باز کردم
جیمین اومد
پریدم بغلش
ات: سلام چاگیاا
جیمین: سلام عشقم
ات: مگه تو کلید نداری؟
جیمین: چرا ولی میخپاستم تو درو باز کنی..
ات: شام خوردی؟
جیمین: نه
ات: پس بریم من یچیزی سفارش بدم
جیمین:باشه
غذا رو سفارش دادیم
بعد از خوردن غذا
جیمین: ات دیگه بهتر زودتر ازدواج کنیم
از چیزی که یهویی گفت تعجب کردم
ات: باشه من مشکلی ندارم..
جیمین: بریم بخوابیم خیلی خسته ام
ات: باشه عشقم
[پرش زمانی روز عروسی]
یونا: ات چهقد خوشگل شدی!..
ات: مرسی توهم خوشگل شدی..
یونا: واقعا خوشحالم که با جیمین داری ازدواج میکنی.
ات:مرسی همش بخاطر تو بود.
یونا: پس چرا اقای داماد نمیاد؟
ات: نمیدونم..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک: جیمین چقد جذاب شدی تو..
جیمین: توهم همینطور..
ته: جیمین بیا بریم دیگه عروس خانوم منتظرع..*خنده*
نامی: جیمین بهت تبریک میگم امیدوارم خوشتبخت شی
جین: اتو اذیت نکنیاا..*خنده*
جیهوپ: ات جیمینو اذیت نکنه..جیمین اتو اذیت نمیکنه..*خنده*
شوگا: بچها دیر شد..بریم..شماها اگر گذاشتین من بخوابم..
جیهوپ: تو روز عروسیه داداشت میخوای بخوابی؟
شوگا: نه..ولی
کوک: بچها عروس خانوم منتظرن بریم
ته: من اماده ام
جیمین: بریم
پارت 25
[چند روز بعد]
ویو ات
بالاخره مرخص شدم رفتم خونه جیمین نمیتونست بیاد چون کنسرت داشت بعد از کنسرت میاد پیشم
رفتم خونه رفتم داخل اتاقم لباسامو عوض کردم
*پرش زمانی سه ساعت بعد*
با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم رفتم درو باز کنم که دیدم جیمینه..میخواستم درو باز کنم که یادم اومده جیمین کلید داره
درو باز کردم
جیمین اومد
پریدم بغلش
ات: سلام چاگیاا
جیمین: سلام عشقم
ات: مگه تو کلید نداری؟
جیمین: چرا ولی میخپاستم تو درو باز کنی..
ات: شام خوردی؟
جیمین: نه
ات: پس بریم من یچیزی سفارش بدم
جیمین:باشه
غذا رو سفارش دادیم
بعد از خوردن غذا
جیمین: ات دیگه بهتر زودتر ازدواج کنیم
از چیزی که یهویی گفت تعجب کردم
ات: باشه من مشکلی ندارم..
جیمین: بریم بخوابیم خیلی خسته ام
ات: باشه عشقم
[پرش زمانی روز عروسی]
یونا: ات چهقد خوشگل شدی!..
ات: مرسی توهم خوشگل شدی..
یونا: واقعا خوشحالم که با جیمین داری ازدواج میکنی.
ات:مرسی همش بخاطر تو بود.
یونا: پس چرا اقای داماد نمیاد؟
ات: نمیدونم..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک: جیمین چقد جذاب شدی تو..
جیمین: توهم همینطور..
ته: جیمین بیا بریم دیگه عروس خانوم منتظرع..*خنده*
نامی: جیمین بهت تبریک میگم امیدوارم خوشتبخت شی
جین: اتو اذیت نکنیاا..*خنده*
جیهوپ: ات جیمینو اذیت نکنه..جیمین اتو اذیت نمیکنه..*خنده*
شوگا: بچها دیر شد..بریم..شماها اگر گذاشتین من بخوابم..
جیهوپ: تو روز عروسیه داداشت میخوای بخوابی؟
شوگا: نه..ولی
کوک: بچها عروس خانوم منتظرن بریم
ته: من اماده ام
جیمین: بریم
۱۳.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.