رمان عشق مثلث ۵۱
@خوب راستش سوجون اینجاست
صداشو بلند کرد
+چییییی
دستمو گذاشتم جلوی دهنش که یهو افتا روم و
ل*ب*ا*ش به ل*ب*ا*م برخورد وایی الان من دارم به جیمین خیانت میکنم؟نه این ناخواسته اتفاق افتاد
از روم بلند شد
+ب..ببین رفته
@اوهوم
از لایه در نگاه کردم انگار رفته بود پس از پرو اومدم بیرون و منتظر موندم که سوجین بیاد
#سوجین
وقتی تهیونگ رفت نفسی که چند دیقه پیش حبس شده بود رو بیرون دادم
و لباسمو عوض کردم و از پرو اومدم بیرون اما تهیونگ نبود لباسو داد به فروشنده تا حساب کنه وقتی خواست مبلغ رو بگه صدا مشت و داد که از بیرون میومد باعث شد حرفشو نتونه بزنه
رفتم بیرون واییی ا..این سوجون نیس
(سوجون داشت تهیونگ رو میزد)
فلش بک وقتی که سوجون تو پرو بود
#تهیونگ
منتظر سوجین بودم که یکی از پشت شروع به حرف زدن کرد
☆فک کردی نمیفهمم اینجایی؟
برگشتم
@ هه هان سوجون....از چی حرف میزنی؟
☆ نوچ نوچ نوچ عیب نیس میری تو پروی که یکی داره لباس عوض میکنه
@هه میفهمی داری چی میگی
☆بلاخره فهمیدم چجور آدمی هستی فک میکنی میزارم به خواهرم نزدیک بشی؟تو خوابتم نمیتونی ببینی که با خواهرمی
اینو گفت و از فروشگاه خارج شد منم رفتم بیرون تا چیزی بهش بگم
@تو فک میکنی حرفتو باور میکنه؟تو وقتی چیزی رو با چشمای خودت ندیدی قصاوت نکن
اومد طرفم که یهو پخش زمین شدم
اون الان بهم مشت زد...
داشتیم کتک کاری میکردیم که
+بس کنین چیکار میکنی؟
☆تو اینجا چیکار میکنی؟
+اصلا تو اینجا چیکار میکنی
☆این رفته بود تو یه اتاقی که
+اون من بودم خودم خواستم بیاد داخل
☆تو؟الان تو
+نخیر خواستم زیپ پیراهنمو برام باز کنه فهمیدی؟
یوجون خواست بازم منو بزنه که سوجین گرفتش
+برو عقب اون کاری نکرده تو زود قضاوت کردی میفهمی؟
بدون هیچ حرفی رفت یوجین اومد طرفمو دستمو گرفت
@من متا
+نه چیزی نشده
@لباس کجاست
+بیا بریم پرداخت نکردیم
@اه باش
وقتی لباس خریدیم ساعت ۶ بود تو ماشین بودیم
+ام تو عاشق آنیتا هستی؟
@چی؟من؟ام؟عاشقش نشدم ولی دوست داشتنی هست.....ولی عشقو با تو تجربه کردم
با این حرفش ناراحت شدم
@عشقمون باید دوطرفه بود ولی اینطوری نبود من دوست داشتم تو هم میدونستی ولی عشق تو جیمین دوطرفه بود پس اینجا فقط من اضافی بودم پس خودمو کنار کشیدم
من که داشتم به حرفاش گوش میدادم و نمیدونستم کی صورتم خیس شده بود طرفم برگشت
@اوه ببخشید من نمیخواستم حرف از گذشته بشه
...رسیدم
پیاده شدم و رفتم خونه تهیونگ گفت کار داره نمیاد منو جونگ کوک خونه بودیم بعد ۱۰ دیقه رفتم تو اتاقم تا آماده شم
لباسمو پوشیدم آرایش ملایمی کردم موهامو باز گذاشتم که به گوشیم پیام اومد از طرف جیمین بود.
(پایین منتظرتم)
لبخند زدمو رفتم پایین
+اوپا من رفتم
×وایسا بینمت....واو چقدر خوشگل شدی فقط چیزه سردت نشه؟
+مرسی نه سردمنمیشه تو نگران نباش
لپاشو بوسیدم و از خونه بیرون اومدم که جیمین رو دیدم داره به منم میاد
_لیدی من چقدر خوشگل شدی
+مرسی
در جلو رو برم باز کرد
_بفرمایید بانو
با خنده خجالت زده سوار ماشین شدم اونم سوار شدو باهم رفتیم سمت رستوران
پیاده شدیم که دستامو تو دستاش گرفت و به سمت رستوران رفتیم
رو یکی از میزها نشستیم نگا های سنگین جیمین روم بود و اصلا چشم ازم برنمیداشت
+جیمینا
_جونم
+چیزی شده منو آوردی رستوران؟
تک سرفه ای کرد و بعد پاشد و به سمتم اومد یه جعبه از تو جیبش در آورد و رو یکی از زانو هاش نشست باورم نمیشه الان
صداشو بلند کرد
+چییییی
دستمو گذاشتم جلوی دهنش که یهو افتا روم و
ل*ب*ا*ش به ل*ب*ا*م برخورد وایی الان من دارم به جیمین خیانت میکنم؟نه این ناخواسته اتفاق افتاد
از روم بلند شد
+ب..ببین رفته
@اوهوم
از لایه در نگاه کردم انگار رفته بود پس از پرو اومدم بیرون و منتظر موندم که سوجین بیاد
#سوجین
وقتی تهیونگ رفت نفسی که چند دیقه پیش حبس شده بود رو بیرون دادم
و لباسمو عوض کردم و از پرو اومدم بیرون اما تهیونگ نبود لباسو داد به فروشنده تا حساب کنه وقتی خواست مبلغ رو بگه صدا مشت و داد که از بیرون میومد باعث شد حرفشو نتونه بزنه
رفتم بیرون واییی ا..این سوجون نیس
(سوجون داشت تهیونگ رو میزد)
فلش بک وقتی که سوجون تو پرو بود
#تهیونگ
منتظر سوجین بودم که یکی از پشت شروع به حرف زدن کرد
☆فک کردی نمیفهمم اینجایی؟
برگشتم
@ هه هان سوجون....از چی حرف میزنی؟
☆ نوچ نوچ نوچ عیب نیس میری تو پروی که یکی داره لباس عوض میکنه
@هه میفهمی داری چی میگی
☆بلاخره فهمیدم چجور آدمی هستی فک میکنی میزارم به خواهرم نزدیک بشی؟تو خوابتم نمیتونی ببینی که با خواهرمی
اینو گفت و از فروشگاه خارج شد منم رفتم بیرون تا چیزی بهش بگم
@تو فک میکنی حرفتو باور میکنه؟تو وقتی چیزی رو با چشمای خودت ندیدی قصاوت نکن
اومد طرفم که یهو پخش زمین شدم
اون الان بهم مشت زد...
داشتیم کتک کاری میکردیم که
+بس کنین چیکار میکنی؟
☆تو اینجا چیکار میکنی؟
+اصلا تو اینجا چیکار میکنی
☆این رفته بود تو یه اتاقی که
+اون من بودم خودم خواستم بیاد داخل
☆تو؟الان تو
+نخیر خواستم زیپ پیراهنمو برام باز کنه فهمیدی؟
یوجون خواست بازم منو بزنه که سوجین گرفتش
+برو عقب اون کاری نکرده تو زود قضاوت کردی میفهمی؟
بدون هیچ حرفی رفت یوجین اومد طرفمو دستمو گرفت
@من متا
+نه چیزی نشده
@لباس کجاست
+بیا بریم پرداخت نکردیم
@اه باش
وقتی لباس خریدیم ساعت ۶ بود تو ماشین بودیم
+ام تو عاشق آنیتا هستی؟
@چی؟من؟ام؟عاشقش نشدم ولی دوست داشتنی هست.....ولی عشقو با تو تجربه کردم
با این حرفش ناراحت شدم
@عشقمون باید دوطرفه بود ولی اینطوری نبود من دوست داشتم تو هم میدونستی ولی عشق تو جیمین دوطرفه بود پس اینجا فقط من اضافی بودم پس خودمو کنار کشیدم
من که داشتم به حرفاش گوش میدادم و نمیدونستم کی صورتم خیس شده بود طرفم برگشت
@اوه ببخشید من نمیخواستم حرف از گذشته بشه
...رسیدم
پیاده شدم و رفتم خونه تهیونگ گفت کار داره نمیاد منو جونگ کوک خونه بودیم بعد ۱۰ دیقه رفتم تو اتاقم تا آماده شم
لباسمو پوشیدم آرایش ملایمی کردم موهامو باز گذاشتم که به گوشیم پیام اومد از طرف جیمین بود.
(پایین منتظرتم)
لبخند زدمو رفتم پایین
+اوپا من رفتم
×وایسا بینمت....واو چقدر خوشگل شدی فقط چیزه سردت نشه؟
+مرسی نه سردمنمیشه تو نگران نباش
لپاشو بوسیدم و از خونه بیرون اومدم که جیمین رو دیدم داره به منم میاد
_لیدی من چقدر خوشگل شدی
+مرسی
در جلو رو برم باز کرد
_بفرمایید بانو
با خنده خجالت زده سوار ماشین شدم اونم سوار شدو باهم رفتیم سمت رستوران
پیاده شدیم که دستامو تو دستاش گرفت و به سمت رستوران رفتیم
رو یکی از میزها نشستیم نگا های سنگین جیمین روم بود و اصلا چشم ازم برنمیداشت
+جیمینا
_جونم
+چیزی شده منو آوردی رستوران؟
تک سرفه ای کرد و بعد پاشد و به سمتم اومد یه جعبه از تو جیبش در آورد و رو یکی از زانو هاش نشست باورم نمیشه الان
۵.۶k
۲۲ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.