PART 13

♡My Wrong♡
ویوی جونگکوک
فردا جشن مافیایی هست همه با دوست دختر هاشون میاد و برای من هم زشته تنها برم‌
مجبورم یه فا*حشه بیارم
_ تهیونگ ( با داد )
× بله ارباب
_ بهت گفتم وقتی تنهاییم اینجوری صدام نکن
× باشه کوک بگو
_ کوک
× خو خو ب چی بگم
_ ( خندید ) شوخی کردم یه کمک میخوام
× چیکار از دستم بر میاد
_ می خوام یه نفر یه فا*حشه یی چیزی بیاری
که برای جشن مافیا ها به عنوان دوس دخترم بیاد زشته من با این ابهت تنها برم
× باشه
۵ ساعت بعد یعنی ساعت ۸
تهیونگ
تق تق ( صدای در زدن )
_ بیا تو
× ارباب پیدا نکردم کسی رو ( نفس نفس زنان )
_ اولن من بهت میگم بهم تو خلوط بگو جونگکوک
× جونگکوک( آروم وسط حرف کوک ) کیوت 🥺
_ دومن به فاخ میریم اگه تنها برم هزارتا حرف میفته پشتم
همون لحظه جیمین میاد تو
_ تو اینجا چیکار میکنی
جیمین روبه تهیونگ
■ سلام
× سلام
■ خوب چیزه من صداتون رو شنیدم یه نظر دارم
_ تو بیخود کردی چرا انقدر بی شعوری
برو بیرون
■باشه( بانارحتی )
×بزار نظرش رو بگه بهتر از هیچی
_بگو
■خدمتکار رو بز....
____________________________
شما اگه نظری برای حرف جیمین دارید بگید به گوشم 😁😁