معلم جذاب من پارت 7🤎🐈🥨
◇پرش زمانی به ساعت07:30◇
(ویو ا/ت)
بیدار شدم یه حس عجیب داشتم ، ولی چون ساعت داشت زنگ میخود و جیآ داشت حنجرهشو پاره میکرد بیدار شدم یه دوش ۱۰مینی گرفتم مسواک زدم و روتین پوستی، موهام رو به همراه سرم مو خشک کردم و لباس های مناسب دانشگاه پوشیدم رفتم پایین:
یونا :(همین طور که ظرف ها رو روی میز میچید) به به دختر من چطوره؟
جیآ: یا یونا اون دختر استاد ریاضیشه دختر تو نیست که:)
سوآ: (دید ا/ت پوکر فیس به چنگال زل زده) یا دخترا بس کنید
جیآ: چی رو بس کنیم؟ دیشب.....(لبخند)
ا/ت:(میخواست داد بزنه که....)
سوآ. یااا... شما چطونه؟ شاید خوشش نیاد.....شاید استاد ریاضی از یه نفر دیگه خوشش بیاد...شاید ا/ت اونو دوست نداره(داد میزنه و عصبانیه)(نفس نفس میکشه)(کیفشو از رو مبل برمیداره و یه سمت دانشگاه راه میوفته)امروز رو میخوام پیاده برم(سرد)
یونا: این چشه؟ چرا نزاشت ما حرف بزنیم؟
ا/ت:(همه چی یادش رفته و با تعجب به در که سوآ خارج شد نگاه میکنه)
جیآ: ا/ت ببخشید اگه زیاده روی کردم...خب.....تو و استاد چیزی به ما نگفتین.....ما هم.....ببخشید(شرمنده و آروم)
یونا: بزارین سوآ تنها باشه نمیدونم چشه ولی با تنهایی حل میشه درکش میکنم(:
◇پرش زمانی به دانشگاه◇
ا/ت:(امروز دخترا کلاسشون با من متفاوته ولی خدارو شکر هیچکدوم ریاضی ندارن نمیخواستم تهیونگ رو معذب کنن:)
جیآ: یا یونا خیلی دلم میخواد بدونم قضیه از چه قراره اینا اصلا تکلیفشون با خودشون معلوم نیست/:
بعد ۱ماه گذاشتم🥲🫶🏻 امتحان داشتم ساری♡
حمایت یادت نره 🫠✨️
(ویو ا/ت)
بیدار شدم یه حس عجیب داشتم ، ولی چون ساعت داشت زنگ میخود و جیآ داشت حنجرهشو پاره میکرد بیدار شدم یه دوش ۱۰مینی گرفتم مسواک زدم و روتین پوستی، موهام رو به همراه سرم مو خشک کردم و لباس های مناسب دانشگاه پوشیدم رفتم پایین:
یونا :(همین طور که ظرف ها رو روی میز میچید) به به دختر من چطوره؟
جیآ: یا یونا اون دختر استاد ریاضیشه دختر تو نیست که:)
سوآ: (دید ا/ت پوکر فیس به چنگال زل زده) یا دخترا بس کنید
جیآ: چی رو بس کنیم؟ دیشب.....(لبخند)
ا/ت:(میخواست داد بزنه که....)
سوآ. یااا... شما چطونه؟ شاید خوشش نیاد.....شاید استاد ریاضی از یه نفر دیگه خوشش بیاد...شاید ا/ت اونو دوست نداره(داد میزنه و عصبانیه)(نفس نفس میکشه)(کیفشو از رو مبل برمیداره و یه سمت دانشگاه راه میوفته)امروز رو میخوام پیاده برم(سرد)
یونا: این چشه؟ چرا نزاشت ما حرف بزنیم؟
ا/ت:(همه چی یادش رفته و با تعجب به در که سوآ خارج شد نگاه میکنه)
جیآ: ا/ت ببخشید اگه زیاده روی کردم...خب.....تو و استاد چیزی به ما نگفتین.....ما هم.....ببخشید(شرمنده و آروم)
یونا: بزارین سوآ تنها باشه نمیدونم چشه ولی با تنهایی حل میشه درکش میکنم(:
◇پرش زمانی به دانشگاه◇
ا/ت:(امروز دخترا کلاسشون با من متفاوته ولی خدارو شکر هیچکدوم ریاضی ندارن نمیخواستم تهیونگ رو معذب کنن:)
جیآ: یا یونا خیلی دلم میخواد بدونم قضیه از چه قراره اینا اصلا تکلیفشون با خودشون معلوم نیست/:
بعد ۱ماه گذاشتم🥲🫶🏻 امتحان داشتم ساری♡
حمایت یادت نره 🫠✨️
۶.۲k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.