وقـتـیـ مـنـشـیـ شـرکـتـشـ بـودیـ...
وقـتـیـ مـنـشـیـ شـرکـتـشـ بـودیـ...
پارت⁴
ات:ایششش(قهر)
جیمین:یاااا باهام قهر نکن(کیوت)
ات:(روشو برمیگردونه تا با قیافه جیمین خر نشه)
جیمین:بیبی؟!(کیوت)
ات:نه
جیمین:بیبیییی(کیوت)
ات:اییییی باشه باشه من تسلیم(خنده)
جیمین:یوهووووووو(مثل بچه ها دست میزنه)
ات:عه جیمین خجالت بکش
جیمین:برای چی؟
ات:میگه برای چی خب ببین تو بزرگترین شرکت لوازم آرایشی توی کره، آمریکا داری و رئیس بار اینجام هستی
جیمین:خب؟
ات:خب به جمالت بعدا میان میگن پارک جیمین رئیس لوازم آرایشی آلیس(اسمو از خودم در آوردم😁)برای منشیش داره خودشو کیوت میکنه
جیمین:اها پس به فکر آبروی خودتی....ایممممم(قهر)
ات:عه جیمین قهر کردی؟
جیمین:..........
ات:جیمین
جیمین:..........
ات:جیمینی من بخاطر آبروی خودم نگفتم بخاطر تو گفتم
جیمین:نیاز نکرده(عصبی)
ات:یااا جیمینااااا
جیمین:.........
ات:(وایییی چیکار کنم که باهام آشتی کنه دقیقا همون لحظه فهمیدم باید چیکار کنم)جیمینی باهام آشتی نمیکنی؟
جیمین:نه
ات:(نشست روی پای جیمین و بوسه سطحی روی لباش زد)حالا آشتی؟
جیمین:(لبشو لیس میزنه)اومممم نه بیشتر میخوام
ات:هوففففف(دوباره بوسیدتش اما اینبار طولانی تر)
اندک زیادی بعد🥸🤌
ات:حالا خوبه؟(نفس نفس)
جیمین:آره(نفس نفس)
(همون لحظه منشی بار میاد)
منشی:قربان شما کی امدین؟(عشوه)
جیمین:باید بگم کی امدم؟(سرد)
منشی:ببخشید قربان(عشوه)
جیمین:هوم حالام برو(سرد)
منشی:چشم....هوییی دختره هرز*ه از روی پای قربان بلند شو برو کارتو بکن
جیمین:(ات رو از روی پاش بلند کرد و روبهروی منشی وایستاد)هوییییی به خودت چطور به خودت اجازه میدی با دوست دختر من اینجوری رفتار کنی هاننننننن(داد)
(همه سرشونو برمیگردونن به سمت جیمین)
منشی:ببخشید(ترس)
نظراتتونو بگین😃
پارت⁴
ات:ایششش(قهر)
جیمین:یاااا باهام قهر نکن(کیوت)
ات:(روشو برمیگردونه تا با قیافه جیمین خر نشه)
جیمین:بیبی؟!(کیوت)
ات:نه
جیمین:بیبیییی(کیوت)
ات:اییییی باشه باشه من تسلیم(خنده)
جیمین:یوهووووووو(مثل بچه ها دست میزنه)
ات:عه جیمین خجالت بکش
جیمین:برای چی؟
ات:میگه برای چی خب ببین تو بزرگترین شرکت لوازم آرایشی توی کره، آمریکا داری و رئیس بار اینجام هستی
جیمین:خب؟
ات:خب به جمالت بعدا میان میگن پارک جیمین رئیس لوازم آرایشی آلیس(اسمو از خودم در آوردم😁)برای منشیش داره خودشو کیوت میکنه
جیمین:اها پس به فکر آبروی خودتی....ایممممم(قهر)
ات:عه جیمین قهر کردی؟
جیمین:..........
ات:جیمین
جیمین:..........
ات:جیمینی من بخاطر آبروی خودم نگفتم بخاطر تو گفتم
جیمین:نیاز نکرده(عصبی)
ات:یااا جیمینااااا
جیمین:.........
ات:(وایییی چیکار کنم که باهام آشتی کنه دقیقا همون لحظه فهمیدم باید چیکار کنم)جیمینی باهام آشتی نمیکنی؟
جیمین:نه
ات:(نشست روی پای جیمین و بوسه سطحی روی لباش زد)حالا آشتی؟
جیمین:(لبشو لیس میزنه)اومممم نه بیشتر میخوام
ات:هوففففف(دوباره بوسیدتش اما اینبار طولانی تر)
اندک زیادی بعد🥸🤌
ات:حالا خوبه؟(نفس نفس)
جیمین:آره(نفس نفس)
(همون لحظه منشی بار میاد)
منشی:قربان شما کی امدین؟(عشوه)
جیمین:باید بگم کی امدم؟(سرد)
منشی:ببخشید قربان(عشوه)
جیمین:هوم حالام برو(سرد)
منشی:چشم....هوییی دختره هرز*ه از روی پای قربان بلند شو برو کارتو بکن
جیمین:(ات رو از روی پاش بلند کرد و روبهروی منشی وایستاد)هوییییی به خودت چطور به خودت اجازه میدی با دوست دختر من اینجوری رفتار کنی هاننننننن(داد)
(همه سرشونو برمیگردونن به سمت جیمین)
منشی:ببخشید(ترس)
نظراتتونو بگین😃
۴.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.