مافیای خطرناک من(18)p
پارت 18 مافیای خطرناک من :
به محض اینکه چشام سیاهی رفت افتادم و دیگه هییچی نفهمیدم
شوگا: سریع به سمت ا/ت رفتم وای خدا چش شده
اجوما : اومد سمت ا/ت عزیزم ا/ت بیدار شو (نگران)
شوگا : ا/ت رو بغل کردم بردمش گذاشتم رو مبل
شوگا: روبه اجوما کردم سریع دکترو خبر کن زود باش
دکتر اومد ا/ت رو ماینه کرد شوگا و اجوما هم بالا سرش بودن اجوما رفت که یه غذا واسه ا/ت درست کنه شوگا هم استرس داشت که چی میشه
دکتر : بعد از ماینه ا/ت بلمد شد و سمت شوگا رفت
دکتر: خطرجانی رفع شده ممکن تو کما بره بهش یه سرم وصل کردم چنتا هم دارو براش نوشتم که باید حتما خورده بشه
دکتر : من نمیفهمم این دخترچطور دووم اورده چند روز غذا نخورده مگه شما همسرش نیستید ؟
شوگا : فقط بگید حالش خوبه ؟
دکتر: تضمینی نیست اگه همین طور ادامه پیدا کنه ممکنه بمیره
شوگا: کی بهشو میاد ؟
دکتر: یکم دیگه ولی طول نمیکشه ولی باید خیلی مراقبش باشید اگه دوباره اینطوری شه احتمال مرگ زیاده
شوگا: بله ممنونم
اجوما دکترو تا دم در همراهی کرد
شوگا: رفتم کنار ا/ت نشستم وای دختر چرا اینکارو با خودت میکنی
اجوما اومد کنار شوگا رو به روش ایستاده بود
شوگا: چیه اجوما (بلند شد )
اجوما: یه سیلی به شوگا زد
اجوما : پسره احمق من بزرگت کردم که حتی همسر خودت هم عذاب بدی به خاطر توعه که ا/ت اینطور شده واقعا که (گریه)
شوگا: اجوما بی خیال (داد)
اجوما : دست شوگا رو گرفت بردش تو اشپزخونه
اجوما : از تو کشو یه کاتر برداشت و پرت کرد سمت شوگا
اجوما: پسره احمق من این تیغو داخل اتاق ا/ت پیدا کردم اون بیچاره هر روز خودشو با این میزد همه ی اینا تقصیر توعه
شوگا: اجوما من ا/ ت و به تو سپردم بعد اینطور میکنه تو حواست نیست (داد)
اجوما : من حواسم بود ولی تو باعث شدی این کارو کنه توعه بی شعرو من ترو اینطور بار نیوردم تو با حرفات قلب اون دختر مظلوم رو شکوندی اگه حرفی بهت میزنه منظوری که نداره و توهم سریع جو میگیرتت و تنبیهش میکنی
شوگا: اجوما اون خودش نمی خواست چیزی بخوره
اجوما: ا/ت از وقتی اومده از ترسش زود زود پریود میشه هورموناش به هم ریخته پسره احمق باید به فکرش باشی نه سرش داد بزنی
شوگا: .....
اجوما : من دیگه میرم تو میدونی با اون (عصبی)
به محض اینکه چشام سیاهی رفت افتادم و دیگه هییچی نفهمیدم
شوگا: سریع به سمت ا/ت رفتم وای خدا چش شده
اجوما : اومد سمت ا/ت عزیزم ا/ت بیدار شو (نگران)
شوگا : ا/ت رو بغل کردم بردمش گذاشتم رو مبل
شوگا: روبه اجوما کردم سریع دکترو خبر کن زود باش
دکتر اومد ا/ت رو ماینه کرد شوگا و اجوما هم بالا سرش بودن اجوما رفت که یه غذا واسه ا/ت درست کنه شوگا هم استرس داشت که چی میشه
دکتر : بعد از ماینه ا/ت بلمد شد و سمت شوگا رفت
دکتر: خطرجانی رفع شده ممکن تو کما بره بهش یه سرم وصل کردم چنتا هم دارو براش نوشتم که باید حتما خورده بشه
دکتر : من نمیفهمم این دخترچطور دووم اورده چند روز غذا نخورده مگه شما همسرش نیستید ؟
شوگا : فقط بگید حالش خوبه ؟
دکتر: تضمینی نیست اگه همین طور ادامه پیدا کنه ممکنه بمیره
شوگا: کی بهشو میاد ؟
دکتر: یکم دیگه ولی طول نمیکشه ولی باید خیلی مراقبش باشید اگه دوباره اینطوری شه احتمال مرگ زیاده
شوگا: بله ممنونم
اجوما دکترو تا دم در همراهی کرد
شوگا: رفتم کنار ا/ت نشستم وای دختر چرا اینکارو با خودت میکنی
اجوما اومد کنار شوگا رو به روش ایستاده بود
شوگا: چیه اجوما (بلند شد )
اجوما: یه سیلی به شوگا زد
اجوما : پسره احمق من بزرگت کردم که حتی همسر خودت هم عذاب بدی به خاطر توعه که ا/ت اینطور شده واقعا که (گریه)
شوگا: اجوما بی خیال (داد)
اجوما : دست شوگا رو گرفت بردش تو اشپزخونه
اجوما : از تو کشو یه کاتر برداشت و پرت کرد سمت شوگا
اجوما: پسره احمق من این تیغو داخل اتاق ا/ت پیدا کردم اون بیچاره هر روز خودشو با این میزد همه ی اینا تقصیر توعه
شوگا: اجوما من ا/ ت و به تو سپردم بعد اینطور میکنه تو حواست نیست (داد)
اجوما : من حواسم بود ولی تو باعث شدی این کارو کنه توعه بی شعرو من ترو اینطور بار نیوردم تو با حرفات قلب اون دختر مظلوم رو شکوندی اگه حرفی بهت میزنه منظوری که نداره و توهم سریع جو میگیرتت و تنبیهش میکنی
شوگا: اجوما اون خودش نمی خواست چیزی بخوره
اجوما: ا/ت از وقتی اومده از ترسش زود زود پریود میشه هورموناش به هم ریخته پسره احمق باید به فکرش باشی نه سرش داد بزنی
شوگا: .....
اجوما : من دیگه میرم تو میدونی با اون (عصبی)
۸.۸k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.