ترش و شیرین پارت 6
رفتیم خونه تهیونگ منو بلند کرد و گذاشتم رو تختش و اون تا صبح آزمون هایی که گرفته بود صحیح می کرد
از خواب بلند شدم رفتم حموم بعد از حموم رفتنم رفتم پیش ته که دیدم تب داره
رفتم دانشگاه و دلیلی که ته نمی اومد رو گفتم
مدیر : در نبود اون تو استادی
ا/ت : من (با تعجب )
و به این ترتیب کل روز میا و جسی ا/ت رو زدند و بقیه حتی جوآ به ا/ت می خندیدن
بعد از تموم شدن کلاس
ویوی ا/ت
هر قدمی که بر می داشتم بجای رد پا جای خون می موند تو را ه بوده که
دوهو اومد دنبالم ( دوهو بادیگارد ته )
رفتم خونه ته تامنو دید گفت
ته :چی شده
جوابی ندادم
ویوی ته
بعد از این که ا/ت جوابمو نداد رفتم در اتاقش و دیدم نوشته
دیگه مریض نشو
برام سوال بود ا/ت تا دیروز بام قهر بود که الان چی شده وارد اتاق ا/ت شدم داشت لباس می پوشید دیدم جای زخم های تازهای روی بدنشه و کبودی هایی که روی بدنش نبوده رفتم نزدیک تر ولی ا/ت چیزیم نگفت به زخم ها دست زدم و گفتم یک کار میا و جسی بوده دو با چاقو هست
که ا/ت گفت
ا/ت: از کجا فهمیدی
ته :من خلافکارم مشکلی هست
ا/ت : نه من مشکلی ندارم تازه بیشتر عاشقت شدم چاگیا
اولین بارم بود کسی با خلافکار بودن من مشکلی نداش
صبح روز بعد میا و جسی رو بردم پیش مدیر و به ا/ت گفتم لباسشو در بیاره لباسشو در اورد و مدیر بلافاصله میا و جسی رو اخراج کرد
دو سال بعد
ا/ت : با سرعت سمت ته رفتمو بهش گفتم که ........
از خواب بلند شدم رفتم حموم بعد از حموم رفتنم رفتم پیش ته که دیدم تب داره
رفتم دانشگاه و دلیلی که ته نمی اومد رو گفتم
مدیر : در نبود اون تو استادی
ا/ت : من (با تعجب )
و به این ترتیب کل روز میا و جسی ا/ت رو زدند و بقیه حتی جوآ به ا/ت می خندیدن
بعد از تموم شدن کلاس
ویوی ا/ت
هر قدمی که بر می داشتم بجای رد پا جای خون می موند تو را ه بوده که
دوهو اومد دنبالم ( دوهو بادیگارد ته )
رفتم خونه ته تامنو دید گفت
ته :چی شده
جوابی ندادم
ویوی ته
بعد از این که ا/ت جوابمو نداد رفتم در اتاقش و دیدم نوشته
دیگه مریض نشو
برام سوال بود ا/ت تا دیروز بام قهر بود که الان چی شده وارد اتاق ا/ت شدم داشت لباس می پوشید دیدم جای زخم های تازهای روی بدنشه و کبودی هایی که روی بدنش نبوده رفتم نزدیک تر ولی ا/ت چیزیم نگفت به زخم ها دست زدم و گفتم یک کار میا و جسی بوده دو با چاقو هست
که ا/ت گفت
ا/ت: از کجا فهمیدی
ته :من خلافکارم مشکلی هست
ا/ت : نه من مشکلی ندارم تازه بیشتر عاشقت شدم چاگیا
اولین بارم بود کسی با خلافکار بودن من مشکلی نداش
صبح روز بعد میا و جسی رو بردم پیش مدیر و به ا/ت گفتم لباسشو در بیاره لباسشو در اورد و مدیر بلافاصله میا و جسی رو اخراج کرد
دو سال بعد
ا/ت : با سرعت سمت ته رفتمو بهش گفتم که ........
۱۴.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.